چهل گام تا عتبات: احادیث و نکاتی چند ویژه عتبات

مشخصات كتاب

سرشناسه : امامی فر، جعفر، 1348 -

عنوان و نام پديدآور : چهل گام تا عتبات: احادیث و نکاتی چند ویژه عتبات/جعفر اسلامی فر.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1387.

مشخصات ظاهری : 114 ص.؛12×21س م.

شابک : 65000 ریال 978-964-540-177-9:

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : زیارتگاه های اسلامی -- عراق.

موضوع : زیارتنامه ها.

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14.

رده بندی کنگره : BP263/الف48چ9 1387

رده بندی دیویی : 297/764

شماره کتابشناسی ملی : 1621488

ص: 1

مقدمه

اشاره

سفر به عتبات مورد سفارش ائمه(ع) بوده و ثواب هاى زيادى بر آن مترتب است. در هر روز عاشقان فراوانى به آن سرزمين قدم گذاشته و از معنويت آن بهره ها مى برند، كاروان هاى زائرين، به همراه روحانيون گرامى، با حضور در آن حرم هاى پر از نور، معنويتى وصف ناپذير را در دل ها مى گنجانند و لذتى ماندگار به ارمغان مى آورند، و اين فرصتى بى بديل براى روحانيون و دلسوزان به مكتب اهل بيت(ع) است تا معارف آن بزرگواران را در قالبى زيبا و جذاب به عاشقان و شيفتگان ائمه(ع) برسانند. عزادارى، اشك، ناله،

ص: 2

دعا، زيارت و ياد و خاطره مظلوميت ائمه اطهار(ع) در اين سفر مى تواند بهترين زمينه براى تعميق اعتقادات و باورهاى زائرين باشد.

لذا بر آن شديم تا با نگارش كتاب «چهل گام تا عتبات»، بعضى از احاديث خاص در موضوعات مختلف را در اختيار روحانيون محترم بگذاريم و هم موضوعاتى را به زائرين ارائه داده باشيم، تا به اين وسيله، ضمن ساده تر كردن بيان مطالب، دريچه اى به روى عزيزان گشوده، تا با اطلاعات فراوان خود و بيان شيوا در بيان معارف اهل بيت(ع) موفق تر باشند.

در پايان هر قسمت، اشعار مختصرى، درباره همان موضوع و در انتهاى كتاب، غزليات و پندهاى مفيد، آورده شده، تا با استفاده بجا، به جذابيت سخنان، افزوده شود. اميد است خداوند، بنده حقير را از بركات و آثار خير سفرهاى معنوى مؤمنين بهره مند فرمايد.

جعفر اسلامى فر

ص: 3

هوس كرببلا

هر كه دارد هوس كرببلا بسم الله هر كه دارد سر همراهى ما بسم الله

گر كه در سينه خود شوق زيارت دارى رود اين قافله تا كرببلا بسم الله

هر كه را ميل سوى قبله عشاق بود مى دهد عشق به آواى رسا بسم الله

اى كه مشتاق گلستان حسينى شده اى همره بوى گل و باد صبا بسم الله

كاروانى شده آماده ز عشاق حسين گر كنون پاى طلب هست تورا بسم الله

ص: 4

وعده داديم كه با هم سفر عشق رويم عازم كوى حسينيم بيا بسم الله

علقمه منتظر ماست چرا بنشستى سوى آن چشمه پر شرم و حيا بسم الله

گر كه دارى گهرى مشتريش هست حسين مى خرد سوز دل و اشك تو را بسم الله

زير آن قبه دعاى تو اجابت دارد تا كه نگذشته تو را وقت دعا بسم الله

اى وفايى تو اگر خير دو دنيا طلبى چهره بگذار به خاك شهدا بسم الله

ص: 5

اهميت تبليغ

اهميت تبليغ

قالَ رَسُولُ اللهِ(ص): مَرَرْتُ فِي لَيلَةِ الْمِعْراجِ بِقَومٍ يُقَرِّضُونَ أشفاهَهُمْ بِالْمَقاريضِ. فَقُلْتُ: يا جَبْرئَيِلُ مَنْ هؤُلاءِ؟

قالَ: الخُطَبَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ مِنْ امَّتِكَ الَذينَ يَقْدِرُونَ عَلَي إِبلاغِ الأَحْكامِ وَ الطّاعَاتِ عَليَ أمّتِك [و] سامَحُوا.

حضرت رسول(ص) فرمود: در شب معراج ديدم قومى را كه لب هاى آن ها را با قيچى مى بريدند. از جبرئيل پرسيدم: اينان چه كسانى هستند؟

گفت: گويندگان و دانشمندان امت تو هستند كه توانايى ابلاغ احكام و طاعات را به امت داشتند ولى سهل انگارى كردند. (1)


1- مسائل جديد ج 5/ 11، به نقل از آداب الطلاب/ 344

ص: 6

موضوع پيشنهادى

1- وظيفه علماى دين در تبليغ معارف

2- نقش مؤمنين در ايجاد فضاى معنوى در جامعه

3- راه هاى تبليغ دين(زبانى، عملى اصلاح رفتار فردى و ...)

يا رب نگاه لطف برين خاك و آب كن ما را به راه يارى دين كامياب كن

يا رب به حق حجت غايب امام عصر ما را براى خدمت او انتخاب كن

حسان

***

ص: 7

شنو اين حديث كه از حيدر است سخن با بيان على خوش تر است

كه در پنجمين جلد كافى چنين روايت بود ز آن امام مبين

چو مى گشتم اعزام سوى يمن بفرمود احمد در آن دم به من

مبادا كه شمشير گيرى به كف كنى جنگ با مردمان، بى هدف

چو در هر زمان و مكان جنگ ما بود ياور دين و فرهنگ ما

بِجنگى كه از حق حمايت كنى اگر يك نفر را هدايت كنى

بود خير تو برتر اى بوتراب زآنچه بتابد بر آن آفتاب

«حسان»

گر كه خواهى تو هم خير خويش به قصد هدايت بگو شعر خويش

***

شب را تو به نور مه مزين كردى خندان لب گُل به باغ و گلشن كردى

چون قصه هر كسى معين كردى تنها غم عشق قسمت من كردى

حسان

ص: 8

توسل به اهل بيت (ع)

توسل به اهل بيت(ع)

مسبب چون خدا باشد، سبب ها را تقبّل كن مگو از خود كه شرك است اين، كمى آخر تأمل كن

موحد كى شود مشرك، اگر گيرد سبب ها را خدايت چون سبب سازد، تشكر زين تفضل كن

خدا تنها بود رازق، ولى خواهى اگر نانى بيفشان گندم و رنج زراعت را تحمل كن

شفا بخشت خدا باشد، ولى هنگام بيمارى مداواى طبيبان را ز جان و دل تقبل كن

خدا ما را دهد حاجت ولى اى سائل مسكين عطاى هل اتى بنگر، سؤال از رحمت كل كن

چو احمد فاش مى گويد كه «إني تارك فيكم» حسان بر عترت و قرآن به هر مشكل توسل كن

ص: 9

كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم

بخش اوّل: نجف اشرف

اشاره

شمه اى از فضائل على(ع)

زيارت اميرالمؤمنين على(ع)

محل دفن حضرت على(ع)

زيارت نوح و ابراهيم(ع)

استجابت دعا در حرم على(ع)

زيارت قبور علما در حرم على(ع)

كميل بن زياد

ميثم تمار

ص: 10

ص: 11

شمه اى از فضائل على (ع)

شمه اى از فضائل على(ع)

سلمان فارسى مى گويد: در حضور پيامبر(ص) نشسته بوديم، مرد عربى بر ما وارد شد و سلام كرد، جواب داديم، گفت:

كدام يك از شما ماه تمام و چراغ تاريكى هاى محمد(ص) هستيد؟ آيا آنكه مرد زيبا صورت است؟

گفتيم بلى.

پيامبر(ص) فرمود: اى برادر عرب بنشين، نشست و گفت:

اى محمد! قبل از اين كه شما را ببينم به شما ايمان آوردم و پيش از آنكه شما را ملاقات كنم شما را راستگو دانستم، غير از يك

ص: 12

امرى كه به من ابلاغ شده!

پيغمبر اكرم فرمود: چه امرى؟

گفت: ما را خواندى به پرستش خدا اجابت كرديم، ما را دعوت به رسالت خود كردى قبول كرديم، ما را به نماز، زكات و روزه و حج دعوت كردى اجابت كرديم، تا اينجا راضى نشدى تا اينكه ما را به ولايت و دوستى پسر عمويت على(ع) دعوت نمودى، آيا شما واجب كردى يا خداوند؟

حضرت فرمودند: بلكه خداوند واجب نموده است ...

مرد عرب گفت: پس مى پذيرم.

سپس پيامبر(ص) فرمود: اى برادر عرب! پنج فضيلت به على(ع) داده شده كه هر يك از آنها از دنيا و آنچه در آن است بهتر است، آيا آن فضايل را به تو خبر ندهم؟

گفت: بيان فرماييد اى رسول خدا.

حضرت فرمودند

1- در جنگ بدر جبرئيل به من خبر داد كه خداوند فرموده است: من به خودم سوگند خورده ام كه محبت على ابن ابى طالب(ع) را به كسى كه دوستش دارم الهام كنم و كسى را كه(نافرمانى مى كند و) دوستش ندارم هدايتم را از او بر مى دارم(تا با اختيار خود دشمنى على(ع) كند)

2- نماز، روزه، حج و زكات واجب هستند، ولى بعضى را در اين امور معاف كرده ام: ناتوان، فقير و كودك و غيره ... ولى دوستى على(ع) را بر اهل آسمان ها و زمين واجب كردم و مخالفت او را به كسى اجازه ندادم.

ص: 13

3- هر چيزى آقايى دارد. بزرگ پرندگان، كركس و بزرگ چهارپايان، گاو نر و بزرگ وحشى ها، شير. آقاى روزها، جمعه، آقاى ماه ها، ماه رمضان، آقاى فرشتگان، اسرافيل، آقاى آدميان، آدم، آقاى انبيا، من و سيد و آقاى اوليا، على(ع) است.

4- دوستى با على(ع) درختى است كه ريشه آن در بهشت و شاخه هايش در دنياست، هركس به شاخه اى بياويزد در بهشت واقع خواهد شد و دشمنى على درختى است كه ريشه آن در جهنم و شاخه هايش در دنياست. هر كس به شاخه اى بياويزد در جهنم واقع خواهد شد.

5- در قيامت، در سمت راستِ عرش، منبرى براى من نصب مى شود. سپس در كنار منبر من، منبرى براى ابراهيم(ع) نصب

ص: 14

مى شود. پس از آن تخت و كرسى درخشنده اى كه كرسى كرامت است بين منبر من و ابراهيم براى على(ع) نصب مى شود(دوست خدا بين دو دوست خدا ....) على در قيامت با من است من و او هر دو در يك طراز هستيم. (1) موضوع پيشنهادى:

1- امام شناسى و بيان فضائل حضرت على(ع)(صراط اقوم و ...).

2- بيان ادلّه امامت حضرت على(ع)(برترى در علم، عدالت، عصمت و ...).

3- على(ع) و ويژگى هاى فردى او(عبوديت و بندگى و ...).

زيارت جامعه كبيره يكى از بهترين منابع براى بيان صفات امام و افزايش و تقويت روحيه امام شناسى در زائرين است و ذكر بعضى عبارات و توضيح آن براى آنان همراه با انس زائرين با اين زيارت در طول سفر تأثير ويژه اى در رسيدن به اين هدف دارد.

تا كه از مهرت على جان تابشى دارد دلم در پناه سايه ات آسايشى دارد دلم

ياد تو همواره اى لطف خدا مشكل گشاست تا كه نامت مى برم آرامشى دارد دلم

راز دل با چاه مى گفتى و از آن بى كسى جوشد اشك من به چشم و آتشى دارد دلم


1- مجموعه الاخبار، باب 25 ص 91

ص: 15

يكدم از نور ولاى خود مكن بى بهره ام بى فروغ مهر تو، كى تابشى دارد دلم

عترت و قرآن «حسانا» هر دو ابر رحمت اند غم ندارم تا كز آنان بارشى دارد دلم

ص: 16

زيارت اميرالمؤمنين (ع)

زيارت اميرالمؤمنين على(ع)

قالَ ابنُ مارِدٍ لأبي عَبدِاللهِ(ع): مَا لِمَنْ زارَ جَدَّكَ أميرَالمُؤْمنِينَ(ع)

فَقالَ(ع): يَابْنَ مارِدٍ مَنْ زارَ جَدّي عارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَ اللهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً مَقْبُولَةً وَ عُمْرَةً مَبْرُورَةً وَ الله يَابْنَ مارِدٍ ما تَطْعَمُ النّارُ قَدَماً تَغَبَّرَتْ في زَيارَةِ أميرِالْمُؤْمِنينَ(ع)

ابن مارد به امام صادق(ع) عرض كرد: كسى كه جدت اميرالمؤمنين(ع) را زيارت كند چه پاداشى دارد؟

حضرت فرمودند: اى پسر مارد هركس جدم را زيارت كند در حالى كه عارف به حق او باشد، به هر قدمى كه بر مى دارد برايش يك حج مقبول و يك عمره مقبوله نوشته مى شود. به خدا قسم اى پسر مارد، بر هر قدمى كه در راه زيارت اميرالمؤمنين غبار نشيند به آتش نمى سوزد. (1)


1- وسائل الشيعه 5/ 294

ص: 17

موضوع پيشنهادى:

1- معناى زيارت و آثار فردى و اجتماعى آن(اقتداى به امام الگوهاى كامل و ...).

2- توضيح درباره «عارفاً بحقّه».

3- آثار احترام و ادب به پيامبر و اهل بيت(ع) او.

جز نور على نيست اگر درك بود با غير على كى ام سر برگ بود

گويند دم مرگ على را بينم اى كاش كه هر دمم دم مرگ بود

ملاهادى سبزوارى

ص: 18

محل دفن حضرت على (ع)

محل دفن حضرت على(ع)

عَنْ ابي بَصيرٍ قالَ: قُلْتَ لأبي عَبْدِاللهِ(ع): ايْنَ دُفِنَ أميرُالمُؤْمِنينَ(ع)

قالَ: دُفِنَ في قَبْرِ أبيهِ نُوحٍ.

قُلْتُ: و أَيْنَ قَبْرُ نُوحٍ؟ النّاسُ يَقوُلُونَ: اِنَّهُ في الْمَسْجِدِ

قالَ: لا، ذلِكَ في ظَهْرِ الكُوفَةِ.

ص: 19

ابوبصير گويد به امام صادق(ع) عرض كردم: اميرالمؤمنين(ع) كجا دفن شده است؟

فرمود: در قبر پدرش نوح.

گفتم: قبر نوح كجاست؟ مردم مى گويند در مسجد است.

فرمود: خير، قبر او در پشت كوفه است. (1) موضوع پيشنهادى:

1- مظلوميت حضرت على(ع)(غصب حق ايشان، مخفى بودن قبر ايشان و سستى ياران و ..)

2- جايگاه عظيم حضرت در نزد انبياى گذشته

3- تأثير پدر و مادر در روحيه و اخلاق فرزندان و ارتباط عاطفى بين والدين و فرزندان.

بر صفحه چهره ها خط لم يزلى معكوس نوشته است نام دو على

يك لام و دو عين با دو ياى معكوس از حاجب و انف و عين با خط جلى

ابوعلى سينا


1- وسائل الشيعه 10/ 300

ص: 20

زيارت نوح و ابراهيم (ع)

زيارت نوح و ابراهيم(ع)

أبِي اسامَة عَنْ ابي عَبْدالله(ع)، قالَ سَمِعْتهُ يَقوُلُ: الْكُوفَةُ رَوْضَةٌ مِنْ ريَاض الْجَنَّةِ. فيهَا قَبْرُ نُوحٍ وَ إبْرَاهيمَ وَ قُبُورُ ثَلاثمِأئَةِ نَبيّ وَ سبْعين نَبِيّاً وَسِتَّ مِائَةَ وَصِيٍّ وَ قَبْرُ سَيِّدِ الأَوصِيَاءِ اميرِالْمُؤمِنينَ(ع).

ابواسامه گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه

ص: 21

مى فرمود: كوفه باغى از باغ هاى بهشت است. در آن قبر نوح و ابراهيم و قبور سيصد و هفتاد پيامبر و ششصد وصى پيامبر و قبر سيد اوصيا اميرالمؤمنين على(ع) است. (1) موضوع پيشنهادى:

1- تجليل از انبيا و بيان وقايعى از تاريخ ايشان

2- وجود و انتخاب وصى براى انبيا، سنت الهى بوده است. آيا مى توان تصور كرد خداوند براى خاتم الانبيا وصى انتخاب نكرده باشد؟!

ير خدا و لنگر عرش خدا عليست مرآت حق و آينه حق نما عليست

در روز حشر شافع امت محمد است باب النجاة سلسله انبيا عليست

***

من كه نام تو بر زبان دارم نام پاك تو حرز جان دارم

با تولّاى تو به ذات خدا شرف و عز جاودان دارم

تا نهادم جبين به خاك درت سر فراتر ز فرقدان دارم


1- وسائل الشيعه 10/ 301، ح 6

ص: 22

سر ناقابلم فداى تو باد جان چه باشد كه ارمغان دارم

گر كه دارم گنه ولى بر سر از ولاى تو سايبان دارم

بيمى از روز محشرم نبود چون تو مولاى مهربان دارم

من كه دارم تو و حسين تو را كى نظر سوى اين و آن دارم

من كه اندر عزاى فرزندت روز و شب ناله و فغان دارم

يا حسين يا حسين مى گويم بر تن خسته تا كه جان دارم

ثابتم در جوار پاك رضا سر بر اين عرش آستان دارم

زنده ام زنده با ولاى على بنده ام بنده خداى على

ص: 23

استجابت دعا در حرم على (ع)

استجابت دعا در حرم حضرت على(ع)

قالَ الْصِادِقُ(ع): إنَّ ابْوَابَ السَّماءِ لَتُفَتَّحُ عِنْدَ دُعاءِ الزَائِرِ لأميرِالمُؤمنينَ فَلا تَكُنْ عَنِ الخَيْرِ نَوَّاماً

درهاى آسمان در هنگام دعاى زائر اميرالمؤمنين باز مى شود پس مراقب باش اين فرصت را از دست ندهى و ضايع نكنى. (1) موضوع پيشنهادى:


1- وسائل الشيعه 5/ 296

ص: 24

1- دعا و آثار و فوائد آن.

2- عوامل استجابت دعا(مكان زمان و ...).

3- ائمه(ع) واسطه فيض مى باشند(وَابْتَغُوا إلَيهِ الْوَسيلَة).

قسمتى از قصيده هفتم، از علويات هفتگانه ابن ابى الحديد معتزلى كه در اطراف ضريح حضرت على(ع) نوشته شده است.

يا برق ان جئت الغرى فقل له اتراك تَعْلَمُ من بارضك مودع

فيك ابن عمران الكليم و بعده عيسى يقفّيه و احمد يتبع

بل فيك جبرئيل وميكائيل واسرافيل و الملاء الأعلى أجمع

بل فيك نورالله جل جلاله لذوي البصائر يسْتَشِفُّ و يلمع

فيك الامام المرتضى فيك الوصي المجتبى فيك البطين الانزع

هذا ضمير العالم الموجود عن عدم و سر وجوده المستودع

هذا هو النور الذي عذباته كانت بجبهه آدم تتطلع

و شهاب موسى حيث اظلم ليله رفعت له لا لاءه تتشعشع

ما العالم العلوي الا تربة فيها لجثتك الشريفة مَضْجَعُ

اقول فيك سميدع كلا ولا حاشا لمثلك ان يقال سميدع

ص: 25

بل انت في القيامةِ حاكِمٌ في العالَمين و شافع و مشفَّعٌ

و الله لولا حيدر ما كانت الدنيا و لا جمع البريةِ مَجمع

و اليه في يوم المعاد حسابنا و هو الملاذ لنا غداً و المَفْزَع

الامام علي بن ابيطالب/ 267

ص: 26

زيارت قبور علما در حرم حضرت على (ع)

زيارت قبور علما در حرم حضرت على(ع)

قالَ الصَادِقُ(ع): الرَّاوِيَةُ لِحَدِيثِنا يَشُدُّ بِهِ قُلُوبَ شِيعَتِنا أفْضَلُ مِنْ ألْفِ عَابِدٍ.

معاويه بن عمار گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: مردى است كه از شما روايت بسيار نقل كند و ميان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شيعيان استوار كند و شايد عابدى از شيعيان شما باشد كه در روايت چون او نباشد كدام يك بهترند؟

فرمود: كسى كه روايات ما را نقل مى كند تا دل هاى شيعيان ما را استوار كند برتر از هزار عابد است. (1) موضوع پيشنهادى:

1- ارزش علماى دين در نزد ائمه(ع).

2- بهترين علم در زندگى(تقويت ايمان و اعتقاد، كمك به انسان هاى ديگر و نوع دوستى و ...).

3- رنج و زحمت فراوان علما در طول تاريخ جهت حفظ معارف شيعى.


1- اصول كافى 1/ 33، ح 9

ص: 27

كميل بن زياد

كميل بن زياد

كميل از بزرگان خواص شيعيان على(ع) و از اصحاب سرّ و عاشقان امام(ع) بوده است و دعاى كميل منسوب به اوست و نصايح گرانقدر على(ع) به او در كتب مختلف (1) آمده است.

وقتى حجاج در كوفه مستقر شد به دنبال كميل فرستاد او فرار كرد. اما حجاج خانواده و قبيله او را تحت فشار قرار داد. وقتى كميل اين را فهميد، خود را تسليم كرد و گفت: من پيرمردى هستم كه عمرم گذشته است، سزاوار نيست كه به خاطر من، قبيله ام از


1- از جمله بحارالانوار، ج 1 و 77 و تحف العقول.

ص: 28

حق خود محروم شوند.

حجاج كه او را ديد، گفت: خيلى دوست داشتم تو را دستگير كنم.

كميل گفت: زياد به خودت سختى نده و از خشم، دندان هايت را به هم نفشار، مولايم على(ع) به من خبر داده است كه به دست تو كشته خواهم شد. آنگاه به دست حجاج به شهادت رسيد.

كميل در جنگ ها در كنار حضرت على(ع) قرار داشت و از ياران امام حسن(ع) نيز به حساب مى آمد و زمان قيام كربلا در زندان عبيداله به سر مى برد.

كميل گويد: شبى همراه حضرت على(ع) از مسجد كوفه به سوى خانه روان شديم. در بين راه صداى تلاوت قرآن به گوشم رسيدكه مى خواند «امنه وَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ ..» (1)

صدايش بسيار خوش و دل نشين بود و من در دلم نسبت به او تحسين كردم. امام على(ع) به من نگاه كرد و فرمود:

يَا كُمَيْلُ لا تُعْجِبْكَ طَنْطَنَةُ الرَّجُلِ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ سَأُنَبِّئُكَ فِيمَا بَعْد

اى كميل آواز اين مرد تو را به تعجب نياندازد او از اهل آتش است به زودى تو را خبر خواهم داد.

من از اين كه حضرت از باطن و فكر من مطّلع و از دخول آن مرد به آتش خبر دادند، متحير شدم. مدتى گذشت و ما در جنگ با خوارج شركت كرديم، كسانى كه قارى قرآن بودند، ولى در جبهه خوارج در برابر حضرت على(ع) قرار داشتند.


1- زمر 39/ 9

ص: 29

حضرت به سوى من توجه كردند و با شمشير خود به سر يكى از كشته ها اشاره كردند و فرمودند: يا كميل «امَّنْ هُوَ قانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ ...» كنايه از اين كه، اى كميل اين همان كسى است كه آن شب با صداى دلنشين قرآن مى خواند و تو را به تعجب واداشت. من به قدم هاى حضرت افتادم و از خدا طلب مغفرت كردم. (1) موضوع پيشنهادى:

1- راه هاى تقرّب به اهل بيت(ع).


1- سفينة البحار 4/ 264

ص: 30

2- تسليم در برابر اوامر و نواهى ائمه(ع)، راهى براى تقرّب به خداوند متعال است(دعاى كميل و ...).

3- عمل ظاهر بدون تعمق و تفكر و همراه با افراط و تفريط، كم اثر يا بى اثر است.

اينان كه به رسم عاشقى سوخته اند آئين وفا نزد كه آموخته اند

بر خرمن آتش زده چون ابراهيم نمرود و بساط كفر او سوخته اند

ص: 31

ميثم تمار

قالَ عَلى(ع): يَا مِيثَمُ إِنَّكَ تُؤْخَذُ بَعْدِي وَ تُصْلَبُ، فَإِذَا كَانَ الْيَوْمُ الثَّانِي ابْتَدَرَ مِنْخَرَاكَ وَ فَمُكَ دَماً حَتَّي تُخْضَبَ لِحْيَتُكَ، فَإِذَا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ، طُعِنْتَ بِحَرْبَةٍ فَيُقْضَي عَلَيْكَ

اى ميثم تو بعد از من دستگير مى شوى و به دار كشيده مى شوى، در روز دوم زبانت را مى برند و لجام بر دهنت مى زنند كه محاسنت به خون

ص: 32

خضاب مى شود و در روز سوم ضربه اى به تو مى زنند و شهيد مى شوى. (1) ميثم غلام زنى از بنى اسد بود كه على(ع) او را خريدند و آزاد كردند و او را بر علوم بسيار و اسرار خفيه آشنا ساختند.

راوى گويد: ميثم بر ام سلمه همسر پيامبر(ص) وارد شد. امّ سلمه پرسيد: شما كيستى؟

جواب داد: من ميثم هستم.

گفت: به خدا قسم بسيار مى شنيدم كه رسول خدا(ص) تو را ياد مى كرد و سفارش تو را به على(ع) مى نمود.

ميثم گفت: حسين بن على كجاست؟

ام سلمه پاسخ داد: در حياط خانه اش مى باشد.

گفت: به او خبر بده كه بسيار دوست داشتم بر او سلام كنم. و ما انشاء ا ... در نزد رب العالمين يكديگر را ملاقات مى كنيم.

امّ سلمه عطريات آورد و محاسن ميثم به آن معطر شد. ميثم گفت: به زودى اين محاسن به خون خضاب مى شود.

امّ سلمه گفت: چه كسى تو را به اين، خبر داده است.

ميثم گفت: سيد و آقايم خبر داده است.

امّ سلمه گريست و گفت: او سيد و مولاى تو تنها نيست او سيد من و سيد همه مسلمين است. (2) شهادت ميثم به دست عبيد الله 10 روز قبل از آمدن امام حسين(ع) به عراق بوده است.

عبيدالله به ميثم گفت: شنيده شده كه على(ع) از آنچه به سرت مى آيد خبر داده است.


1- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 2/ 293
2- سفينة البحار 4/ 338 و شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد 2/ 293

ص: 33

ميثم: بلى خبر داده است.

عبيدالله: به تو خبر نداده كه من با تو چگونه عمل مى كنم؟

ميثم گفت: خبر داده است كه تو مرا به دار مى كشى(دهمين نفر از عشره مبشره را).

عبيدالله گفت: مخالفت خواهم كرد.

ميثم گفت: چگونه مخالفت مى كنى و حال آن كه او از رسول خدا 6 و رسول خدا از جبرئيل و جبرئيل از خدا نقل كرده است.

به خدا قسم، من محل به دار آويخته شدن خودم

ص: 34

را مى دانم كه در كدام محله كوفه است و من اولين خلق خدا هستم كه لجام به دهنم مى بندند .... (1) عبيدالله ميثم را به دار آويخت و ميثم در همان حال فضائل بنى هاشم مى گفت و مذمت بنى اميه مى كرد كه عبيدالله مجبور شد زبانش را بريده و لجام بر دهانش ببندند و ...

براى به دست آوردن اخبار غيب از جانب على(ع) نسبت به شيعيان خاص خود، به شرح نهج البلاغه (2) مراجعه شود.

موضوع پيشنهادى:

1- استقامت و پايدارى در راه ولايت اهل بيت(ع).

2- رسيدن به كمال، مستلزم تحمل ناملايمات و دشمنى دنيا طلبان است.

3- آماده مرگ بودن و مهمتر از آن، طلب عاقبت بخيرى.

چون حسانا مى كنى ز اينجا عبور بوسه زن بر خاك پاك اين قبور

در ره توحيد اينجا مشعلى است مدفن پر نور ياران على است

***


1- شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد 2/ 293
2- همان.

ص: 35

اشكى بود مرا كه به دريا نمى دهم اين است گوهرى كه به دنيا نمى دهم

گر لحظه اى وصال حبيبم شود نصيب آن لحظه را به عمر گوارا نمى دهم

عمرى بود كه گوشه نشين محبتم اين گوشه را به وسعت صحرا نمى دهم

در سينه ام جمال على نقش بسته است اين سينه را به سينه سينا نمى دهم

تا زنده ام ز درگه او پا نمى كشم دامان او ز دست تمنا نمى دهم

سرمايه محبت زهراست دين من من دين خويش را به دو دنيا نمى دهم

گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا يكذره از محبت زهرا نمى دهم

در سايه رضايم و همسايه رضا اين سايه را به سايه طوبى نمى دهم.

مؤيد

ص: 36

ص: 37

بخش دوّم: كوفه

اشاره

شهر كوفه

زيد بن عليّ بن الحسين(ع)

مسجد كوفه

مسلم بن عقيل

مختار ثقفى

مسجد سهله

ص: 38

شهر كوفه

شهر كوفه

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ مِنَ الْبُلْدَانِ أَرْبَعَةً. فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ(وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ) (1) فَالتِّينُ الْمَدِينَةُ وَ الزَّيْتُونُ بَيْتُ الْمَقْدِسِ وَ طُورُ سِينِينَ الْكُوفَةُ وَ هذَا الْبَلَدُ الأَمِينِ مَكَّة.

خداوند از بين شهرها چهار شهر را انتخاب كرد، آنجا كه فرمود: قسم به تين و زيتون و طور سينين و آن شهر امنْ.

تين، مدينه و زيتون، بيت المقدس و طور سينين، كوفه و شهر أمن، مكه است. (2) قال الصادق(ع): نَفَقَةُ دِرْهَمٍ بِالْكُوفَةِ تُحْسَبُ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ فِيمَا سِوَاهَا وَ رَكْعَتَانِ فِيهَا تُحْسَبُ بِمِائَةِ رَكْعَة.

يك درهم صدقه در كوفه معادل صد درهم در غير آن و دو ركعت نماز در آن معادل صد ركعت است. (3)


1- تين/ 3 1
2- سفينة البحار 4/ 267
3- همان 4/ 267

ص: 39

موضوع پيشنهادى:

1- بيان تاريخچه كوفه.

2- قداست بعضى از زمان ها و مكان ها و تأثير آن ها در افزايش ثواب عبادات(مسجد، حرم ائمه و ...).

3- كوفه و مركزيت حكومت در زمان على(ع) و امام زمان(عج) و بيان حكمت و فلسفه آن.

ص: 40

فلك امشب نسيمى سرد دارد زمين از غصه، رنگ زرد دارد

بيا اى دل بناليم و بگرييم هواى كوفه بوى درد دارد

وفايى

***

خدايا اين جماعت خود پرستند بروى دين و قرآن ديده بستند

پس از بشكستن پهلوى زهرا سر مظلوم عالم را شكستند

وفايى

ص: 41

زيد بن على بن الحسين (ع)

زيد بن علي بن الحسين(ع)

قالَ الصادقُ(ع): وَ لا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَي نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَي الرِّضَي مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَي بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ

نگوييد كه زيد خروج كرد به درستى كه زيد عالم و راستگو بود و شما را به سوى خود دعوت نكرد او شما را به امام از آل محمد(ص)

ص: 42

دعوت كرد و اگر پيروز مى شد هر آينه به آن وفا مى كرد. (1) چند نكته درباره زيد بن على(ع):

- امام صادق(ع) بر زيد نماز خواند در حالى كه او به دار آويخته شده بود.

- امام صادق(ع) و زنان اهل بيت(ع) بر زيد عزادارى مى كردند.

- زيد بن على قائل به امامت امامان دوازده گانه بوده است.

- شهادت زيد در ماه صفر سال 121 ه. ق در سن 42 سالگى رخ داد. بدنش 4 سال بر دار بود و بعد از آن بدنش را سوزاندند و خاكسترش را بر باد دادند. براى او مكان يادبودى در محل دارش ساخته اند كه در محله كناسه كوفه بوده است.

امام صادق(ع) فرمود:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ أَذِنَ فِي هَلَاكِ بَنِي أُمَيَّةَ بَعْدَ إِحْرَاقِهِمْ زَيْداً بِسَبْعَةِ أَيَّام.

خداوند عزوجل بعد از سوزاندن بدن زيد توسط بنى اميه اذن به هلاكت آنان داد.

موضوع پيشنهادى:

1- بيان تاريخ زيد و قيام او و تجليل ائمه(ع) از او.

2- بيان تاريخ اولاد ائمه(ع) و فشار و ظلم حاكمان بنى اميه و بنى عباس بر ايشان.

3- مذّمت ظلم و بيان انواع ظلم(زبانى،


1- سفينة البحار 2/ 524، كافى 8/ 264

ص: 43

عملى و ...) و تأثير ظلم انسان در دنيا و آخرت.

مسجد كوفه

مسجد كوفه

قالَ الرضا(ع): إِنَّ مَسْجِدَ الْكُوفَةِ بَيْتُ نُوحٍ لَوْ دَخَلَهُ رَجُلٌ مِائَةَ مَرَّةٍ لَكَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ مَغْفِرَةٍ لِأَنَّ فِيهِ دَعْوَةَ نُوحٍ(ع) حَيْثُ قَالَ(رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَىَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنا).

حضرت رضا(ع) فرمود: مسجد كوفه خانه نوح بوده است. اگر فردى صدبار داخل آن شود خداوند صد

ص: 44

مغفرت برايش مى نويسد؛ زيرا در آن دعاى نوح بوده است كه فرمود: پروردگارا! بيامرز مرا و پدر و مادرم و هركس كه مؤمن است و داخل خانه ام مى شود. (1) قالَ على(ع): مَسْجِدُ الْكُوفَةِ صَلَّي فِيهِ سَبْعُونَ نَبِيّاً وَ سَبْعُونَ وَصِيّاً أَنَا أَحَدُهُمْ.

حضرت على(ع) فرمود: در مسجد كوفه هفتاد نبى و هفتاد وصى نماز خوانده اند و من يكى از آن ها هستم. (2) جهت اطلاع بيشتر، به مفاتيح الجنان، اعمال مسجد كوفه و سهله مراجعه كنيد.

موضوع پيشنهادى:

1- بيان دعاهاى قرآنى و توضيح آن.

2- دعا براى اصلاح فرزندان توسط والدين و دعا براى همه مؤمنين.

3- شهادت مكان ها و زمان ها در روز قيامت به نفع يا ضرر انسان.

***

ز خون محراب را گلپوش كردند جهان را با غمى همدوش كردند

چه تاريك است دل ها اى دريغا چراغ عشق را خاموش كردند


1- بحارالانوار 100/ 262، ميزان الحكمه 4/ 398
2- ميزان الحكمه 4/ 398، به نقل از بحارالانوار ج 11/ 58

ص: 45

****

نمى گويم دلم چون گريه مى كرد كه از داغ تو گردون گريه مى كرد

خودم ديدم به همراه پيمبر كنارت فاطمه خون گريه مى كرد

***

سلام ما به على و نماز آخر او به حال راز و نياز و به ديده تر او

سلام ما به على و به عدل و ايمانش سلام ما به پيام و كلام و منبر او

سلام ما به سجودش كه رنگ خون دارد سلام ما به رخ غرق خون اطهر او

سلام ما به پريشانى حسين و حسن سلام ما به دل پر ز آه دختر او

سلام ما به نفس هاى نفْس پيغمبر سلام ما به فروغ نگاه آخر او

سلام ما به غمى كز مدينه دارد او سلام ما به ملاقات او و همسر او

چو خاك اوست سراى ابوذر و مقداد فتاده است وفايى به خاك قنبر او

ص: 46

مسلم بن عقيل

مسلم بن عقيل(ع)

قال الحسين(ع): رَحِمَ اللَّهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صَارَ إِلَي رَوْحِ اللَّهِ وَ رَيْحَانِهِ وَ تَحِيَّتِهِ وَ رِضْوَانِهِ أَمَا إِنَّهُ قَدْ قَضَي مَا عَلَيْهِ وَ بَقِي مَا عَلَيْنَا

خدا مسلم را رحمت كند، او به روح و ريحان و رضوان الهى پيوست. آنچه بر او بود گذشت و آنچه بر ماست همچنان باقى است.

و بعد حضرت چند بيت شعر گفتند كه يكى از آن ابيات اين است

ص: 47

: وَ إن تَكُنْ الأبْدان لِلمَوْتِ انْشِئَتْ

فقَتْلُ امْرِءٍ بالسَيْف في الله أفضلُ.

امام(ع) بعد از شنيدن خبر شهادت مسلم وهانى فرمود:

«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ رَحْمَةُ الله عَلَيْهما»- يكرِّر ذلك مراراً- لا خَيْرَ في الْعيش بَعد هؤلاء

ما از خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم، رحمت خدا بر آنان باد(اين را بارها فرمود). در زندگى بعد از ايشان خيرى نيست.

وقتى او را بر عبيدالله وارد كردند فردى گفت: بر امير سلام كن.

مسلم گفت: ساكت باش، به خدا قسم او امير من نيست.

ابن زياد گفت: مهم نيست كه سلام كنى يا نه، تو به زودى كشته مى شوى.

مسلم گفت: اگر مرا بكشى، همانا بدتر از تو، بهتر از مرا كشته است و تو از هيچ بدى روى گردان نبودى.

ابن زياد گفت: بر امامت خروج كرده اى و فتنه بين ايشان انداختى.

مسلم گفت: دروغ مى گويى. معاويه و پسرش يزيد بين مسلمين تفرقه انداختند و تو و پدرت آن ها را يارى كرديد و من

ص: 48

اميد دارم كه شهادت من به دست بدترين خلق باشد.

ابن زياد: خود را در جايگاهى قرار داده ايد كه اهل آن نيستيد.

مسلم: چه كسى اهل آن است؟

ابن زياد: يزيد بن معاويه.

مسلم: الحمدلله، راضى هستيم به آنچه كه خداوند خود حكم كند.

ابن زياد: آيا براى خودتان چيزى گمان داريد؟

مسلم بن عقيل: والله گمان ندارم بلكه اين يقينى است.

ابن زياد: به من بگو براى چه به اين شهر آمده اى و بين مردم تفرقه انداختى؟

مسلم: من براى فتنه نيامده ام بلكه شما منكر را آشكار كرديد و معروف را دفن نموديد و بدون رضايت مردم بر مردم حكمرانى

ص: 49

مى كنيد و آن ها را به غير دستورات الهى وادار مى كنيد. ما آمديم تا امر به معروف كنيم و نهى از منكر كرده و ايشان را به كتاب و سنت دعوت كنيم و ما اهل اين امر هستيم همانگونه كه رسول خدا(ص) فرمود.

در اين هنگام، عبيدالله بن زياد ناسزا و دشنام به على و حسن و حسين(ع) داد.

مسلم گفت:

أنْتَ وَ أبُوكَ أحَقُّ بِالشَّتْمِ، فَاقْضِ ما أنْتَ قَاضٍ يَا عَدُوَّ اللهِ.

تو و پدرت سزاوارتر به اين دشنام ها هستيد. آنچه مى خواهى انجام بده، اى دشمن خدا.

نكته:

تا زمانى كه بحث و مناظره است، مسلم جواب مى دهد، ولى طاقت شنيدن دشنام به مولاى خود را ندارد. وقتى ابن زياد ناسزا گفت، مسلم مى گويد: اگر مى خواهى مرا بكشى، بكش. (1) موضوع پيشنهادى

1- بيان تاريخچه اى كوتاه از زندگى مسلم ابن عقيل.

2- لزوم داشتن تعصب دينى و عدم تحمل ناسزا به اولياى الهى.

3- درس هايى از شهادت مسلم بن عقيل


1- الملهوف/ 122

ص: 50

(وفادارى، جنگ جوانمردانه، رفاه طلبى كوفيان و ...).

فرياد ز كوفيان كه نيرنگ زدند بر دامن آشوبگرى چنگ زدند

با مسلم اگرچه روز، بيعت كردند شب عهد شكسته، بر سرش سنگ زدند

***

كوفه امشب چه ملال انگيز است كوچه هايش همه ماتم خيز است

در و ديوار سخن مى گويند سخن از غربت من مى گويند

اى خدا اين دل شب من چه كنم يك تن و اين همه دشمن چه كنم

اهل كوفه همه پيمان شكنند خود نمك خوار و نمك دان شكنند

ص: 51

صبح من شمع و همه پروانه شام بيگانه تر از بيگانه

صبح با من همگى پيوستند شب درِ خانه برويم بستند

صبح بر دامن من چنگ زدند شام از بام مرا سنگ زدند

آخر عشق بود در بدرى حاصلش نيست به جز خون جگرى

گر كشد خصم به پاى دارم دست حاشا كه از او بردارم

ص: 52

مختار ثقفى

قالَ الْباقر(ع) لابي مُحَمَّدٍ الحَكم بن المختار: رَحِمَ اللَّهُ أَبَاكَ رَحِمَ اللَّهُ أَبَاكَ مَا تَرَكَ لَنَا حَقّاً عِنْدَ أَحَدٍ إِلَّا طَلَبَهُ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ بِدِمَائِنَا

حضرت باقر(ع) به فرزند مختار فرمودند: خدا پدرت را رحمت كند. خدا پدرت را رحمت كند. هيچ حقى از ما در نزد احدى نبود مگر اين كه مطالبه كرد. قاتلين ما را كشت و خونخواهى ما

ص: 53

نمود. (1) امام سجاد(ع) بعد از قيام مختار سجده كردند و فرمودند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَدْرَكَ لِي ثَأْرِى مِنْ أَعْدَائِي وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَيْراً.

خدا را شكر كه از دشمنان ما خونخواهى كرد و خداوند مختار را جزاى خير عنايت كند. (2) درباره مختار و اعتقادات او اقوال مختلف نقل شده است، ولى اكثر علماى شيعه او را مدح كرده اند و اعتقاداتش را ستوده اند. زيرا از اهل بيت(ع) سخنانى در مدح او و نهى از مذمت او بسيار رسيده است و دشمنان مختار آنچنان كه بر عليه اميرالمؤمنين(ع) مطاعن ساختند درباره او هم چنين كرده اند تا او را از قلوب شيعه دور نمايند. (3) موضوع پيشنهادى:

1- عوامل جلب رضايت اهل بيت(ع) از شيعيان.

2- سعى در پاكسازى جامعه از فساد و گناه در حدّ توان.


1- سفينة البحار 2/ 147
2- همان 2/ 147
3- سفينة البحار 2/ 150

ص: 54

مسجد سهله

قالَ الصادِق(ع):

إِذَا دَخَلْتَ الْكُوفَةَ فَأْتِ مَسْجِدَ السَّهْلَةِ فَصَلِّ فِيهِ وَ اسْأَلِ اللَّهَ حَاجَتَكَ لِدِينِكَ وَ دُنْيَاكَ ... وَ مَنْ دَعَا اللَّهَ فِيهِ بِمَا أَحَبَّ قَضَي لَهُ حَوَائِجَهُ وَ رَفَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكَاناً عَلِيّاً إِلَي دَرَجَةِ إِدْرِيسَ وَ أَجَارَهُ مِنْ مَكْرُوهِ الدُّنْيَا وَ مَكَايِدِ أَعْدَائِه.

امام صادق(ع) فرمود: وقتى وارد كوفه شدى به

ص: 55

مسجد سهله بيا و نماز بگذار و حوائج دين و دنياى خود را از خدا بخواه. مسجد سهله خانه ادريس نبى بوده است كه نماز مى خواند و خياطت مى كرد و هركس در مسجد سهله دعا كند به آنچه بخواهد خداوند دعايش را مستجاب و حوائجش را برآورده مى كند و او را تا درجه ادريس در روز قيامت بالا مى برد و از مكروهات دنيا و مكايد و نيرنگ دشمنان در امان خواهد بود.

آنجا خانه ابراهيم بود كه به سوى عمالقه حركت كرد، مناخ و بار انداز خضر است و هركس در آنجا اقامت كند گويا در خيمه رسول خدا(ص) اقامت كرده است.

قالَ الْصّادقُ(ع): كَأَنِّي أَرَى نُزُولَ الْقَائِمِ(ع) فِي مَسْجِدِ السَّهْلَةِ بِأَهْلِهِ وَ عِيَالِه.

امام صادق(ع) فرمود: گويا مى بينم حضرت مهدى(عج) را در مسجد سهله در حالى كه با اهل و عيالش در آنجا فرود آمده است.

امام صادق(ع) در اين مسجد براى نجات زنى كه به خاطر لعن قاتلين حضرت زهرا(س) به زندان افتاده بود دعا كردند و خداوند او را خلاص فرمود. (1) موضوع پيشنهادى:

1- بيان فضائل مسجد سهله.


1- سفينة البحار 2/ 591

ص: 56

2- ويژگى ها و صفات ياران امام زمان(عج).

3- وظائف شيعيان در قبال امام زمان(عج) و در عصر غيبت كبرى.

عمرى است كه از حضور او جا مانديم در غربت سرد خويش تنها مانديم

او منتظر است تا كه ما برگرديم مائيم كه در غيبت كبرى مانديم

من به عشقت اسير مى ميرم پيش پايت حقير مى ميرم

ص: 57

چون نهالم اگر نبارى تو به خدا در كوير مى ميرم

مهر تو روشنى به دل بخشيد گر كه روشن ضمير مى ميرم

چون كه مسكين آستان توام وقت مردن امير مى ميرم

دوست دارم كه با تو باشم من گر جوان يا كه پير مى ميرم

از رهت پا نمى كشم يكدم تا كه در اين مسير مى ميرم

بس كه شرمنده ز افعالم پيش تو سر به زير مى ميرم

دم مردن اگر تو را بينم چقدر دلپذير مى ميرم

لحظه اى بعد ديدن رويت گر بميرم چه دير مى ميرم

به ولاى تو مى خورم سوگند گر بگويى بمير مى ميرم

در ره عشق تو وفايى گفت من به عشقت اسير مى ميرم

ص: 58

بخش سوّم: كربلاى معلّى

اشاره

دعاى امام صادق(ع) به زوّار امام حسين(ع)

زيارت امام حسين(ع)

ويژگى هاى امام حسين(ع)

گريه بر امام حسين و اهل بيت(ع)

تربت امام حسين(ع)

آب فرات

برداشتن كام فرزندان با آب فرات و

تربت امام حسين(ع)

زوّار امام حسين(ع) كجايند؟

حشر با أئمه(ع)

ميهمان بهشتيان

حضرت عباس(عبد صالح)(ع)

حضرت على اكبر(ع)

حضرت على اصغر(ع)

تل زينبيه

قتلگاه

خيمه گاه

محل سدرة المنتهى

اصحاب امام حسين(ع)

حبيب بن مظاهر

حرّ بن يزيد رياحى

ص: 59

دعاى امام صادق (ع) به زوّار امام حسين (ع)

معاويه بن وهب گويد: من بر امام صادق(ع) وارد شدم در حالى كه در محل نماز در حال عبادت بود، نشستم تا نماز و دعايش تمام شود شنيدم كه در مناجات مى فرمود:

اى خدايى كه ما را به كرامت اختصاص دادى و شفاعت را به ما وعده دادى و ما را مخصوص براى جانشين پيامبر گردانيدى ... و دل هاى مردم را به سوى ما سوق دادى،

اغْفِرْ لِى وَ لإِخْوَانِى وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِىَ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِى بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَكَ فِى صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِيِّك ...

مرا و برادرانم و زوّار قبر پدرم حسين(ع) را بيامرز. كسانى كه مالشان را انفاق كردند و بدن هايشان را به سختى انداختند. زيرا به نيكى بر ما رغبت دارند و با ابراز علاقه به ما اميد ثواب

ص: 60

الهى را دارند و موجب سرور و خوشحالى پيامبرت شده اند.

خدايا دشمنان ما بدين جهت، بر ايشان طعنه مى زنند و آنان را سرزنش مى كنند ولى ايشان تمام طعن ها را تحمل كرده و به سوى ما مى شتابند.

فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِى غَيَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِى تَتَقَلَّبُ عَلَى حُفْرَةِ أَبِى عَبْدِ اللَّه.

خدايا اين چهره هايى كه بر اثر تابش خورشيد تغيير كرده و به سوى قبر ابى عبدالله مى آيند را

ص: 61

مورد رحمت قرار ده.

اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ الأَبْدَانَ حَتَّى نُوَافِيَهُمْ عَلَى الْحَوْضِ يَوْمَ الْعَطَش.

خدايا من ايشان را و اين بدن ها را به تو مى سپارم تا زمانى كه در كنار حوض كوثر در روز عطش به ما برسند(و ما از ايشان پذيرايى كنيم)

موضوع پيشنهادى:

1- علاقه فراوان اهل بيت به دوستان و شيعيان خود و دعا براى ايشان.

2- زيارت امام حسين(ع) ولو با مشقّات فراوان.

كربلا كعبه دل هاست خدا مى داند ديدنش آرزوى ماست خدا مى داند

كربلا گلشن سر سبز على و زهرا است تا چه حد وقف تماشاست خدا مى داند

كربلا را چه نياز است كه تفسير كنند عشق حرفى است كه گوياست خدا مى داند

ما عزادار حسينيم كه اشك غم او آبروى همه ماست خدا مى داند

اولين مستمع مجلس پرفيض حسين مادرش حضرت زهرا است خدا مى داند

ص: 62

تا ابد از غم او در دل ذرات وجود كس نداند كه چه غوغاست خدا مى داند

نگه آخر او سوى خيام است ولى چه در آن آئينه پيداست خدا مى داند

يوسف فاطمه افتاد به خاك و دردا چه خبر در دل صحراست خدا مى داند

چشمه چشم وفايى شده دريا از اشك قدر آن ديده كه درياست خدا مى داند

ص: 63

آثار زيارت امام حسين (ع)

قالَ الصّادِق(ع): مَنْ أَتَى الْحُسَيْنَ عَارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَهُ اللَّهُ فِى أَعْلَى عِلِّيِّين.

امام صادق(ع) فرمود: هر كس به زيارت امام حسين(ع) رَوَد در حالى كه عارف به حق او باشد خداوند نام او را در اعلى عليين مى نويسد. (1) قالَ الرِّضا(ع): يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ وَ لا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ.

يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِى الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِىِّ(ص) فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ.

يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ(ع) فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُمْ يَا لَيْتَنِى كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما (2)


1- وسائل الشيعه 10/ 324
2- همان/ 325

ص: 64

حضرت امام رضا(ع) فرمود: اى پسر شبيب(ع) اگر دوست دارى در حالى كه گناهى بر تو نيست به ملاقات خداوند رَوى، پس حسين را زيارت كن.

اى پسر شبيب(ع) اگر دوست دارى كه در غرفه هاى بهشتى در كنار پيامبر باشى، دشمنان و قاتلان حسين را لعن كن.

اى پسر شبيب اگر دوست دارى كه در ثواب مثل شهداى كربلا باشى پس هر گاه ياد آنها كردى

ص: 65

بگو: «يَا لَيْتَنِى كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما».

موضوع پيشنهادى:

1- كيفيت زيارت عارفانه.

2- آداب زيارت ائمه(ع) مخصوصاً امام حسين(ع).

3- تولّى و تبرّى در واقعه كربلا.

ص: 66

ويژگى هاى امام حسين (ع)

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) يَقُولَانِ: إِنَّ اللَّهَ عَوَّضَ الْحُسَيْنَ(ع) مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْإِمَامَةَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِى تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ وَ لاتُعَدُّ أَيَّامُ زَائِرِيهِ جَائِياً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِه.

محمد بن مسلم گويد: از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمودند:

ص: 67

خداوند در مقابل شهادت امام حسين(ع) به او چند چيز عنايت كرد:

- امامت را در ذريه او قرار داد

- شفا را در تربت او قرار داد.

- اجابت دعا در كنار قبر او را حتمى كرد

- ايام زيارت زائر را در رفتن و برگشتن از عمر او حساب نكرد. (1) موضوع پيشنهادى:

1- آثار تكليفى و وضعى اعمال(هر عملى، اثرى دارد).

2- پاداش اعمال حسنه و آثار آن در نسل انسان.

3- عمل خالصانه از ما، پاداش كامل از خدا(عمل به خاطر پاداش، تجارت است و ...).

اى كه عالم ز عزاى تو به سر خاك كنند خون بگريند و گريبان ز غمت چاك كنند

تا صف حشر به ياد لب خشكيده تو تشنه كامان طلب ديده نمناك كنند

در غمت هر كه به رخ قطره اشكى ريزد قدسيان اشك ز رخساره او پاك كنند


1- وسائل الشيعه ج 14/ ص 423

ص: 68

خاكيان بهر وصال حرمت شب همه شب با خيال رخ تو سير در افلاك كنند

در جزا سبز تر از سرو بر آيد از خاك هركه را با گهر مهر تو در خاك كنند

اشك هايى كه روان است به ياد غم تو عاقبت دامن ما را ز گنه پاك كنند

با دلى پر ز ولاى تو وفايى مى گفت با تولاى تو اى كاش مرا خاك كنند

ص: 69

گريه بر امام حسين و اهل بيت او (ع)

قال الرضا(ع): مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا فَبَكَى وَ أَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِى الْعُيُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوب.

امام رضا(ع) فرمود: هر كس مصائب ما را ياد كند پس بگريد يا بگرياند، در روزى كه چشم ها گريان است چشم او گريان نخواهد شد. و هر كس در محفلى بنشيند كه امر ما اهل بيت در آن احيا مى شود، قلبش نميرد، در روزى كه دل ها مى ميرد. (1) قال الرضا(ع): فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَيْهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ.

امام رضا(ع) فرمود: پس بر مثل حسين بايد گريه كنندگان بگريند، چرا كه، گريه بر حسين گناهان بزرگ را مى ريزد. (2)


1- وسائل الشيعه 10/ 392
2- همان 5/ 394

ص: 70

موضوع پيشنهادى:

1- فلسفه عزادارى بر اهل بيت(ع) مخصوصاً امام حسين(ع).

2- آثار و فوائد گريه بر امام حسين(ع).

اى سوخته در غم شرر بار حسين سبزست ز خون سرخ، گلزار حسين

تا منتقم آل محمد آيد انصار حسين اند، عزادار حسين

ص: 71

تربت امام حسين (ع)

قال الصادقُ(ع): فِى طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ هُوَ الدَّوَاءُ الْأَكْبَرُ

در خاك قبر حسين(ع) شفا از هر مرضى است و آن، دواى برتر است. (1) قال الصادقُ(ع): إِذَا أَكَلْتَهُ فَقُلْ اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبَارَكَةِ وَ رَبَّ الْوَصِىِّ الَّذِى وَارَتْهُ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ.

وقتى از آن(خاك) خوردى، بگو: خداوندا، اى پروردگار اين تربت مبارك و پروردگار وصيى كه در آن آرميده است، بر محمد و آل محمد درود فرست و اين تربت را برايم علم نافع و رزق واسع و شفاى از هر مرضى قرار ده. (2) موضوع پيشنهادى:


1- وسائل الشيعه 5/ 410
2- همان 5/ 412

ص: 72

1- فايده تربت امام حسين(ع)(مفاتيح الجنان).

2- بيان وقايع تاريخى درباره آثار تربت سيدالشهداء.

3- ارزش مكان ها به خاطر اعمال خوب و حسنات(مسجد، مكان نماز و دعا، شهرها مثل حرم امن الهى و حرم پيامبر اكرم و ...).

اى عرش علا، صحن و سراى تو حسين خوش تر ز بهشت، كربلاى تو حسين

چون خون خدايى و خدا بر تو بهاست تا هست خدا، هست عزاى تو حسين

ص: 73

آب فرات

قال على بن الحسين(ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُهْبِطُ مَلَكاً فِى كُلِّ لَيْلَةٍ مَعَهُ ثَلاثَةُ مَثَاقِيلَ مِنْ مِسْكِ الْجَنَّةِ فَيَطْرَحُهُ فِى فُرَاتِكُمْ هَذَا وَ مَا مِنْ نَهَرٍ فِى شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا أَعْظَمَ بَرَكَةً مِنْه

حضرت امام سجاد(ع) فرمود: خداوند تعالى در هر شب فرشته اى را به زمين مى فرستد كه همراه او سه مثقال از مشك بهشت است و آنرا در فرات

ص: 74

مى ريزد و هيچ نهرى در شرق زمين و غرب آن نيست كه با بركت تر از فرات باشد. (1) قال على(ع):

الفُرَاتُ سَيِّدُ المياهِ فِى الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ

حضرت على(ع) فرمود: فرات آقاى آب ها است در دنيا و آخرت. (2) موضوع پيشنهادى:

1- بيان فضيلت آب فرات.

2- مؤمن و تشبيه او به آب(شاداب، حيات بخش- نفوذكننده در دل ها و ...).

اى فرات از چه تو سرگشته و شوريده سَرى؟ مگر از بى سروسامانى من بى خبرى؟

از پى گمشده اى ميدوى اى آب فرات كه در اين دشت چو من ره سپر و در بدرى؟

حسان


1- وسائل الشيعه 5/ 314
2- همان/ 315

ص: 75

برداشتن كام فرزندان با آب فرات وتربت امام حسين (ع)

قال الصادق(ع): حَنِّكُوا أَوْلادَكُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَيْنِ(ع) فَإِنَّهَا أَمَان

حضرت صادق(ع) فرمود: كام فرزندانتان را با تربت امام حسين(ع) برداريد كه امان خواهد بود. (1) ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) الْفُرَاتَ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ مِنْ شِيعَةِ عَلِىٍّ وَ مَا حُنِّكَ بِهِ أَحَدٌ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ


1- وسائل الشيعه 10/ 410

ص: 76

الْبَيْت

امام صادق(ع) وقتى ذكر فرات شد فرمود: اما او از شيعيان على(ع) است و هر كس كه كامش را با فرات بردارند ما اهل بيت را دوست مى دارد. (1) موضوع پيشنهادى:

1- شروع تربيت فرزندان قبل از تولّد آنان.

2- مستحبات زمان ولادت فرزندان و حقوق ايشان بر والدين.

3- تربيت فرزندان بر اساس قرآن و محبت اهل بيت(ع).

هر چند كه نه حرّ نه زهيرند، حسين در عشق تو بيگانه ز غيرند، حسين

آنان كه محبت تو در دل دارند پيداست كه عاقبت بخيرند، حسين

وفايى


1- همان 5/ 316

ص: 77

زائران امام حسين (ع) كجايند؟

قال الصادق(ع): إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ زُوَّارُ الْحُسَيْنِ فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَيَقُولُ لَهُمْ مَا أَرَدْتُمْ فِى زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ(ع) فَيَقُولُونَ أَتَيْنَاهُ حُبّاً لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ حُبّاً لِعَلِىٍّ وَ فَاطِمَةَ(س) وَ رَحْمَةً لَهُ مِمَّا ارْتُكِبَ مِنْهُ فَيَقُولُ لَهُمْ: هَذَا مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَالْحَقُوا بِهِمْ فَأَنْتُمْ مَعَهُمْ فِى دَرَجَتِهِمْ

ص: 78

الْحَقُوا بِلِوَاءِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَيَكُونُونَ فِى ظِلِّهِ وَ هُوَ فِى يَدِ عَلِىٍّ(ع) حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ جَمِيعاً

امام صادق(ع) فرمود: وقتى روز قيامت شود منادى ندا مى دهد: زوّار حسين كجايند؟

گروهى از مردم بر مى خيزند.

منادى مى گويد: از زيارت حسين(ع) چه قصدى داشتيد؟

گويند: به خاطر محبت به رسول خدا(ص) و علاقه و محبت به على(ع) و فاطمه(س) و بر مصائب او دلى سوزان داشتيم.

منادى گويد: اين محمد(ص) و على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسين(ع) است، پس ملحق شويد به ايشان. شما در بهشت هم درجه ايشان هستيد.

آنان به پرچم رسول خدا(ص) كه در دست على(ع) است ملحق مى شوند و در تحت سايه او قرار مى گيرند تا اين كه همه وارد بهشت مى شوند. (1) موضوع پيشنهادى:

1- محشور شدن هر محبّ با محبوب خود.

2- هر آنگونه زندگى كنيم به همان گونه مرگ و حشر ما رقم مى خورد.

3- شفاعت اهل بيت: در قيامت نسبت به دوستانشان.

ماييم نسيم خانه بر دوش حسين چون كعبه شب و روز سيه پوش حسين

گر روز جزا ز ما بپرسند كه ايد؟ گوييم غلام حلقه بر گوش حسين

وفايى


1- وسائل الشيعه 5/ 387

ص: 79

حشر با ائمه (ع)

قال الصادق(ع): مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ فِى جِوَارِ نَبِيِّهِ وَ جِوَارِ عَلِىٍّ وَ فَاطِمَةَ فَلا يَدَعْ زِيَارَةَ الْحُسَيْن(ع).

امام صادق(ع) فرمود: هر كس دوست دارد كه در جوار پيامبر(ص) و على(ع) و فاطمه(س) باشد زيارت حسين(ع) را رها نكند. (1) قال الصادق(ع):

أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ، أَنْ تَحُجَّ عِشْرِينَ حَجَّةً وَ تَعْتَمِرَ عِشْرِينَ عُمْرَةً أَوْ تُحْشَرَ مَعَ الْحُسَيْنِ(ع)؟ فَقُلْتُ: لا، بَلْ أُحْشَرُ مَعَ الْحُسَيْنِ(ع).

قَالَ: فَزُرْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع).

امام صادق(ع) فرمود: كدام يك نزدت محبوبتر است، اين كه بيست حج يا بيست عمره انجام دهى يا اين كه با حسين(ع) محشور شوى؟

راوى گويد: عرض كردم: خير، بلكه با حسين(ع)


1- وسائل الشيعه 5/ 331

ص: 80

محشور شوم در نزد من محبوبتراست. فرمود: پس حسين(ع) را زيارت كن. (1) موضوع پيشنهادى:

1- حفظ و بقاى اسلام در پرتو شهادت امام حسين(ع).

2- عوامل عاقبت به خيرى و حشر با ائمه(ع).

3- علت برترى زيارت بر حج و عمره(زيارت امام حسين(ع) و توجه به قيام و فلسفه آن، روح، معنا و حقيقت


1- وسائل الشيعه 5/ 348

ص: 81

بخش اعمال ديگر).

هر چند مرا بال و پر طيرى نيست در اوج ولايت سفر و سيرى نيست

عمرى است كه عاشق حسينم زيرا در عمر بدون عشق او خيرى نيست

ص: 82

ميهمان بهشتيان

قال الصادقُ(ع): مَنْ لَمْ يَأْتِ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُوَ يَزْعُمُ أَنَّهُ لَنَا شِيعَةٌ حَتَّى يَمُوتَ فَلَيْسَ هُوَ لَنَا بِشِيعَةٍ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَهُوَ ضِيفَانُ أَهْلِ الْجَنَّة.

امام صادق(ع) فرمود: هر كس به زيارت قبر حسين(ع) نرود(در حالى كه گمان مى كند از شيعيان ماست) تا وقتى كه بميرد، او از شيعيان ما نيست و اگر از اهل بهشت هم باشد در حقيقت ميهمان بهشتيان است

ص: 83

(بهشت برايش عاريه است نه اينكه اهل آنجا باشد) (1) موضوع پيشنهادى:

1- درجات بهشت بر مبناى اعمال و عبادات در دنيا(بى رنج، گنج ميسّر نمى شود).

2- در عبادات به بالاتر و در ماديات به پايين تر از خود بنگريم.

3- در رشد معنوى به كم قانع نشويم.

دل را ز حسين اگر بگيرم چه كنم بى عشق حسين اگر بميرم چه كنم

فردا كه كسى را به كسى كارى نيست دامان حسين اگر نگيرم چه كنم


1- وسائل الشيعه 5/ 336

ص: 84

حضرت عباس (ع) (عبد صالح)

قال الحسين(ع): اركَبْ بِنَفْسِى انْتَ حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَقُولَ لَهُمْ عمّا جَاءَ كُمْ وَ ما الّذِى تُريدوُنَ.

امام حسين(ع) فرمود: سوار بر مركب شو جانم به فدايت، تا اين قوم را ملاقات كنى و از ايشان بپرس براى چه آمده اند و چه مى طلبند؟ (1)


1- مصائب آل محمد/ 240 به نقل از نفس المهموم 113/ ارشاد مفيد 2/ 92

ص: 85

(حداقل دوبار در كربلا عبارت «بنفسى انت» از حضرت حسين بن على(ع) درباره حضرت عباس(ع) صادر شده است.)

قال الامام السجاد(ع): رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِى الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ ابْنِ أَبِى طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

حضرت سجاد(ع) فرمود: خداوند(عمويم) عباس را رحمت كند، همانا برادرش را بر خود ترجيح داد و با جانش در راه او فداكارى كرد تا اين كه دو دستش قطع شد و خداوند عوض آن، دو بال به او عنايت كرد كه در بهشت همراه ملائكه پرواز مى كند، آن چنان كه جعفربن ابيطالب چنين است و همانا براى عمويم عباس در نزد خداوند منزلت و جايگاهى است كه جميع شهدا در روز قيامت به آن غبطه مى خورند. (1) موضوع پيشنهادى:

1- بالاترين مقام، عبد خدا بودن و پرهيز از بندگى غير خدا(شيطان، پول و غيره ......).

2- راه رسيدن به عبوديت حقيقى(عوامل و


1- مصائب آل محمد/ 311 به نقل از سفينة البحار 2/ 155

ص: 86

رفع موانع).

3- صفات و ويژگى هاى اخلاقى و روحى حضرت عباس(ع).

تويى عباس آب آور من صفاى سينه غم پرور من

گرفته اشك چشمان ترم را كجا افتاده اى آب آور من

وفايى

***

ايثار وفا از تو اصالت دارد ايمان و شرف از تو جلالت دارد

در ساحل علقمه نوشتند به خون دريا زلبان تو خجالت دارد

وفايى

***

عباس دلى كه پاى بست تو بود مشتاق لقاى حق پرست تو بود

امروز چه كرده اى كه فردا زهرا(س) اسباب شفاعتش دو دست تو بود

ص: 87

حضرت على اكبر (ع)

در مسير راه كربلا، در منزل ثعلبيه، حضرت امام حسين(ع) در خواب ديد كه هاتفى مى گويد: شما مى رويد و مرگ شما را به سوى بهشت مى برد.

وقتى از خواب بيدار شد خواب خود را براى همراهان بازگو كرد. در اين هنگام فرزندش على اكبر چنين گفت:

يا ابَه أوَ لَسْنا عَلَى الحَقِّ؟

فقال: بَلى يا بُنَىّ وَ الذِى إلَيْهِ مَرْجعُ العِبَادِ!

ص: 88

فَقَالَ لَهُ: يَا ابَهْ إِذَنْ لَا نُبَالِى بالْمَوْتِ

فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع): فجَزاكَ الله يا بُن ىَّ خَيْرَ ما جَزَا وَلَدَاً عَنْ والِدِهِ.

اى پدر آيا ما بر حق نيستيم؟

فرمود: قسم به آن كه بندگان به سوى او بر مى گردند، ما بر حقيم اى پسرم.

على اكبر گفت: پس هيچ باكى از مرگ نداريم. امام حسين(ع) فرمود: خداوند به تو بهترين جزا و پاداش را كرم كند. (1) ... ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظْرَةَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أرْخَى عَينيهِ وَ بَكى ثُمَّ قالَ الحُسَيْنُ(ع)

اللّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيهِمْ غُلامٌ أشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسوُلك وَ كُنّا إذَا اشْتَقْنَا إلىَ نَبيِّكَ نَظَرْنَا إلَيْهِ.

.... سپس نگاهى نااميدانه به او كرد و چشمش از اشك پر شد و گريست و فرمود:

خدايا شاهد باش كه جوانى به سوى اين قوم مى رود كه شبيه ترين مردم از جهت خلقت و اخلاق و منطق به رسولت بود و ما هر گاه مشتاق ديدار رسول خدا مى شديم به او نگاه مى كرديم. (2)


1- مصائب آل محمد/ 132
2- همان/ 311 به نقل از سفينة البحار 2/ 155

ص: 89

موضوع پيشنهادى:

1- صفات پيامبر اكرم(ص)(اخلاق، تواضع، مدارا و ...).

2- سه فرزند حضرت امام حسين(ع)، هر سه بنام «على»(علل و انگيزه ها).

3- پاكى و اعتقاد راسخ در جوانى(جوانان و الگوهاى كامل، جوانان و هدف هاى برتر و ..).

ما حال گل و ابر بهارى داريم از ديده خويش اشك جارى داريم

امروز ز داغ اكبرش مى سوزيم فردا ز حسين چشم يارى داريم

ص: 90

***

زينب كه شكسته بال و پر ديد مرا در پرده اى از خون جگر ديد مرا

از خيمه دويد و جان به جسمم بخشيد تا چهره به چهره پسر ديد مرا

***

ص: 91

حضرت على اصغر (ع)

وقتى كه امام حسين(ع) داغ شهادت خاندان و فرزندان خود را ديد فرياد زد:

هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص)؟ ...

آيا كسى هست از حرم رسول خدا(ص) دفاع كند؟

ناله بانوان حرم برخاست. امام(ع) به خيمه ها آمد و فرمود:

ناوِلوُنى عليًّا الطفلَ حتّى اوَدِّعَهُ فَجَعَلَ يُقَبّلُهُ

ص: 92

وَ يَقُولُ: وَيْلٌ لهؤلَاءِ الْقَوْمِ إذَا كانَ خَصْمُهُمْ جَدَّكَ..

كودكم را بياوريد تا وداعش كنم. حضرت او را مى بوسيد و مى فرمود: بدا به حال اين قوم، آنگاه كه جدّ تو با ايشان مخاصمه كند.

على اصغر در آغوش حضرت بود كه حرمله بن كاهل تيرى افكند و گلوى او را دريد. امام(ع) خون او را به كف دست گرفت، چون پر شد، به آسمان افشاند و فرمود: «خدايا چنانچه اينك پيروزى ما مقدر نيست، آن را بهترين توشه ما بساز.»

علامه مجلسى مى افزايد امام حسين(ع) فرمودند:

«هَوَّنَ عَلَىَّ مَا نَزَلَ بِى انَّهُ بِعَيْنِ اللهِ»

هر مصيبتى را كه بر من فرود آمده، از اين كه در محضر خداست، آسان مى كند.

امام باقر(ع) فرمود:

از آن خون كه بر آسمان افشاند، قطره اى به زمين برنگشت. (1) موضوع پيشنهادى:

1- عالم محضر خداست.

2- على اصغر، سند مظلوميت امام حسين(ع)


1- فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)/ 532

ص: 93

و شقاوت دشمنان.

اصغر كه نسيم عشق مويش بوسيد خورشيد ولايت سر و رويش بوسيد

مى خواست حسين تا ببوسد لب او تير آمد و زودتر گلويش بوسيد

***

اگرچه سينه را غم مى خراشد مرا با حرمله كارى نباشد

اگرچه تا قيامت اشكبارم ولى من يك سخن با تير دارم

چرا اى تير بر حنجر نشستى بر آن بى بال و پر تا پرنشستى

چه مى شد كاشكى سرگشته بودى به قلب حرمله برگشته بودى

ص: 94

جوابى داد و بر درد من افزود به اشك گرم و آه سردم افزود

نه تنها چهره او ديدنى بود گلوى نازكش بوسيدنى بود

بگفتم گرچه قصد بوسه كردى گرفتى بوسه بايد بازگردى

بگفتا بس كه بُد شيرين شمايل از او بگرفتن دل بود مشكل

بگفتا تا ابد همراز دردم چو بيرون آمدم خون گريه كردم

ص: 95

تلّ زينبيه

قال السجّاد(ع): يَا عَمَّةُ اسْكُتِى فَفِى الْبَاقِى مِنَ الْمَاضِى اعْتِبَارٌ وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة.

امام سجاد(ع) فرمود: اى عمه آرام بگير، براى آينده از گذشته عبرت هاست و تو به حمدالله دانشمند فهيم و آگاهى هستى كه تعليم نديده اى.

ص: 96

آنگاه كه ابن عباس از امام حسين(ع) پرسيد: چرا زنها را مى برى؟ زينب(س) به او بانگ زد و فرمود:

يَابْنَ عَبّاسٍ تُشِيرُ عَلىَ شَيْخِنا وَ سَيّدِنا أنْ يُخْلِفَنا هَيهُنا وَ يَمْضِى وَحْدَهُ؟ لا وَ الله بَلْ نَحْيا مَعَهُ وَ نَمُوتُ مَعَهُ وَ هَلْ أبقَى الزَمَانُ لَنا غَيْرَه؟

اى پسر عباس: نظر مى دهى كه ما را در مدينه بگذارد و حسين تنها رهسپار شود! نه به خدا قسم، بلكه با او زنده ايم و با او مى ميريم و آيا روزگار غير از او براى ما كس ديگرى را گذاشته است؟(او يادگار گذشتگان از اهل بيت است) (1) وآنگاه كه ابن زياد از او پرسيد: واقعه كربلا(كه خدا مردان شما را كشت و شما را اسير ما گردانيد) را چگونه مى بينى؟

زينب(س) فرمود من از خدا جز زيبايى چيز ديگرى نديدم، آنان قومى بودند كه خداوند بر ايشان سعادت ابدى را نوشته بود و در مقام خود قرار گرفتند و در روز قيامت در پيشگاه خداوند با تو مخاصمه خواهند كرد. (2)


1- خصائص زينبيه، ترجمه/ 196
2- الملهوف/ 201

ص: 97

موضوع پيشنهادى:

1- بيان فضائل حضرت زينب(س) الگوى زنان با ايمان.

2- صفات و ويژگى هاى حضرت زينب(س)(توكل و تسليم، علم، رضايت به حكم خدا و زيبانگرى حكمت هاى الهى و ...).

(س)- نقش زنان و مادران در تبليغ دين و انتقال فرهنگ صحيح به ديگران.

ديدم آخر آنچه را باور نبود شاهدم جز ديدگان تر نبود

ص: 98

در همان وقتى كه افتادى به خاك قلب من از داغ تو شد چاك چاك

دشتى از دشمن به سويت آمدند گرد تو چون خار و خس حلقه زدند

گاهى از راه ستم تيرت زدند گه سنان و گاه شمشيرت زدند

زينب از روى بلندى ديده است پيكرت در خاك و خون غلطيده است

چهره ات بر روى خاك تيره بود سوى خيمه چشم هايت خيره بود

شد بلند از مقتل تو همهمه گاه من ناليدم و گه فاطمه

اين مصيبت را كسى باور نداشت پيكرت بر خاك بود و سر نداشت

با همان دستى كه زهرا را زدند در كنار جسم تو ما را زدند

وفايى

ص: 99

قتلگاه

در روز عاشورا امام حسين(ع) جهاد بى نظيرى كرد كه جمعيت كثيرى را كشت و تعداد فراوانى را مجروح كرد.

عمر بن سعد به لشكريانش گفت: واى بر شما آيا مى دانيد با چه كسى مى جنگيد؟ اين فرزند آن سرافراز پرتوان و فرزند آن كشنده دلاوران عرب است. از هر سو به او حمله كنيد.

چهار هزار تير انداز از هر سو به او تير افكندند و ميان امام و خيمه ها حايل شدند(و آهنگ حرم كردند) آنگاه امام(ع) فرياد زدند:

ص: 100

وَيْحَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِى سُفْيَانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِى دُنْيَاكُمْ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْرَاباً.

«واى بر شما اى پيروان آل ابى سفيان، اگر دين نداريد و از معاد نمى هراسيد در دنياى خود آزاده باشيد اگر شما- چنانكه مى پنداريد عرب هستيد به آئين نژاد خود رفتار كنيد.» (1) موضوع پيشنهادى:

1- حقيقت آزادى، آزادى از قيد نفسانيات.

2- تأثير لقمه حرام در عدم پذيرش حق.

نواى آب آبت آتشم زد نگاه بى جوابت آتشم زد

كنار پيكر تو سوختم من تن در آفتابت آتشم زد

وفايى

***

نامه بنوشتند تا در كوفه مهمانش كنند يا بر او بندند آب و منع از نانش كنند

نامه بنوشتند بر آن كعبه كارندش نماز يا صلات جمعه جمع آيند و قربانش كنند


1- بحارالأنوار، ج 45، ص 51

ص: 101

نامه بنوشتند تا سايند سر بر مقدمش يا به وقت جان سپردن سنگ بارانش كنند

نامه بنوشتند كاندر راه او جان بسپرند يا به نوك نى سر چون ماه تابانش كنند

نامه بنوشتند تا در سايه اش دارند جاى يا ميان آفتاب گرم عريانش كنند

نامه بنوشتند تا در خاك پايش سر دهند يا ز سمّ اسب كين با خاك يكسانش كنند

نامه بنوشتند تا در بيعتش آرند دست يا كه دست او جدا از جسم بى جانش كنند

نامه بنوشتند كارندش غلام از مصر و شام يا كنيزى خواهش از اطفال حيرانش كنند

جوديا نشنيده ام رأسى كه از تن شد جدا چوب كين گيرند و قصد در دندانش كنند

ص: 102

خيمه گاه

قال الحسين(ع): بِنَفْسى أَنْتَ يا أخى وَ اسْتَمهِلْهُمْ هَذِهِ الْعَشِيَّةَ إلَى غَدٍ لَعَلَّنا نُصَلّى لِرّبنا اللَيْلَةَ وَ نَدْعُوُه وَ نَسْتغفرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ انّى أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ كِتابِهِ وَكَثْرَةَ الدُّعَاءِ والإسْتِغْفارِ

امام حسين(ع) فرمود: جانم به فدايت اى برادر، از ايشان امشب تا صبح را مهلت بگير شايد كه ما نماز بگذاريم و دعا و استغفار كنيم و خدا مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن و زيادى دعا و استغفار را دوست دارم. (1) موضوع پيشنهادى:

1- اهميت نماز و استغفار و تلاوت قرآن.

2- به دست آوردن دنيا به چه قيمتى؟!(غارت خيمه ها توسط دشمنان و جمع غنائم و ...).

در خلوت دل محرم راز است حسين بر خلق زمانه چاره ساز است حسين


1- نفس المهموم/ 113، مصائب آل محمد/ 240، به نقل از ارشاد مفيد 2/ 92

ص: 103

غافل مشو از سلام او وقت نماز چون كشته احياى نماز است حسين

ثابت

***

اگر باران تير و نيزه بارد دلم از جان سپردن غم ندارد

مرا وقت شهادت هست اين غم كه دشمن در خيامَمْ پا گذارد

وفايى

ص: 104

سدرة المنتهى

سدرةُ الْمنتهى، محل سخن گفتن امام حسين(ع) با عمر بن سعد، كه در نزديكى مقام على اكبر(ع) واقع است.

خيمه اى بين دو لشكر زده شد، امام حسين(ع) و عمر بن سعد در آن خيمه به سخن پرداختند.

قالَ الْحُسينُ(ع): وَيْحَكَ امَا تَتَّقِى اللهَ الَّذى إليهِ مَعادُك؟ اتُقاتِلُنى وَ أَنَا ابنُ مَنْ عَلِمِتَ؟ يَا هَذَا ذَرْ هَؤُلَاءِ القَوْمِ وَ كُنْ مَعِى فإنَّه أقْرَبُ لَكَ مِنَ اللهِ.

امام حسين(ع) فرمودند: واى بر تو آيا از خدايى كه به سوى او مى روى نمى ترسى؟

آيا با من مى جنگى و حال آن كه مى دانى من فرزند چه كسى هستم؟

اين قوم را رها كن و با من باش كه به خدا نزديك تر خواهى بود

قالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ: أخَافُ انْ تُهْدَمَ دَارِى؟

ص: 105

عمر بن سعد گفت: مى ترسم خانه ام خراب شود.

قال الْحُسَيْنُ(ع): أنَا ابْنيهَا لَكَ.

امام حسين(ع) فرمود: من خانه ات را مى سازم.

قالَ عُمَرُ: أخَافُ أنْ تُؤخَذَ ضَيْعتِى.

عمر سعد گفت: مى ترسم اموالم را ببرند.

قال الحسينُ(ع): أنَا أخلِفُ عَلَيْكَ خَيْراً مِنْها مِنْ مَالِى بِالْحجَاز.

امام(ع) فرمود: من براى تو بهتر از آن را از اموال خود در حجاز مى دهم.

ص: 106

قالَ عُمَرُ: لِى عَيالٌ أخَافُ عَلَيْهِمْ.

عمر سعد گفت: بر زن و بچه هايم مى ترسم.

قالَ الْحُسَينُ(ع): أنَا اضْمَنُ سَلامَتَهُمْ.

امام(ع) فرمود: من سلامت ايشان را تضمين مى كنم.

عمر سعد ديگر چيزى نگفت: امام(ع)(چون اتمام حجت را در او كارگر نديد) از او روى برگردانيد و فرمود:

.... مَا لَكَ ذَبَحَكَ اللهُ عَلَى فِرَاشِكَ سَريعاً عَاجلًا وَ لَا غَفَرَلك يَوْمَ حَشْرِكَ وَ نَشْرِكَ فَوَالله إنّى لارْجُو انْ لَا تَأكُلَ مِنْ بُرِّ العِراق إلا يَسيِراً.

.... تو را چه شده! خدا به زودى بر بسترت بكشد و در روز حشر و نشرت نيامرزد! به خدا سوگند اميدوارم از گندم عراق(رى) جز اندكى نخورى.

ابن سعد با استهزا گفت: يَا أبَا عَبدِاللهِ فِى الشَعِيرِ خَلَفٌ، به جاى گندم، جو مى خورم. (1) موضوع پيشنهادى:

1- عاقبت بخيرى(عمر بن سعد اهل بيت شناس بود اما ...).

2- راه هاى نفوذ شيطان.


1- فرهنگ جامع سخنان امام حسين 436 7

ص: 107

3- زمينه هاى گناه را برطرف كردن و دورى از محبت دنيا.

ص: 108

اصحاب امام حسين (ع)

اصحاب امام حسين(ع)

قالَ الحُسَينُ(ع): امّا بَعْدُ فانّى لَا أعْلَمُ أصْحَاباً خَيْرَاً منْكُمْ وَ لا أهْلَ بَيْتٍ افضَلُ وَ أبَرُّ مِنْ أهْلِ بَيْتى فَجَزاكُمْ اللهُ عَنّى جَميِعا خَيْرَاً ...

امام(ع) فرمود: من اصحابى بهتر از شما و اهل بيتى برتر و نيكوتر از اهل بيتم سراغ ندارم، خداوند به شما جزاى خير عنايت كند.

بعد حضرت فرمود: اينان مرا مى خواهند شما هر كدام كه مى خواهيد برويد آزاديد. اين قوم غير من را نمى طلبند.

اصحاب يكى پس از ديگرى بر مى خاستند و بر يارى امام(ع) تأكيد مى كردند.

اولاد عقيل مسلم بن عوسجه سعيد بن عبدالله زهير بن قين و ... با سخنانى بر جانفشانى در راه حضرت و اعتقاد پاك خود تأكيد كردند. (1)


1- الملهوف/ 115

ص: 109

موضوع پيشنهادى:

1- امروز هم مى توانيم يار امام حسين(ع) باشيم(سخن جابر در روز اربعين).

2- ويژگى ياران واقعى امام حسين(ع) و امام زمان(عج).

3- امتحانات سخت براى مردم!

در روى حسين نور حق مى ديدند بر مرگ چو غنچه همه مى خنديدند

هفتاد و دو پروانه شب عاشورا گرد سر شمع عشق مى گرديدند

***

تا در ره دوست پاى بنهاد حسين برخاست عليه ظلم و بيداد، حسين

در گلشن كربلا براى اسلام هفتاد و دو لاله پرورش داد حسين

***

ص: 110

حبيب بن مظاهر

قالَ الْحُسَين(ع): لِلّهِ دَرُّكَ يَا حَبيبُ لَقَدْ كُنْتَ فَاضِلًا تَخْتِمُ القرآنَ فى لَيْلةٍ وَاحِدَةٍ.

امام(ع) فرمود: آفرين بر تو اى حبيب، تو شخص فاضلى بودى كه در يك شب قرآن را ختم مى كردى.

قال ابومِخنف: حَدَّثنى مُحَمَّدُ بنُ قَيس لَمّا قتِلَ حبيبُ بن مُظَاهر هَدَّ ذَلِكَ حُسَيْناً وَ قالَ عِنْدَ ذلكَ: احْتَسِبُ نَفْسى وحُمَاةَ أصْحَابِى.

ابومخنف گويد: محمد بن قيس نقل كرده كه چون

ص: 111

حبيب بن مظاهر به شهادت رسيد، چهره امام حسين(ع) در هم شكست و فرمود: پاداش خود و ياران حامى خود را به حساب خدا مى گذارم. (1) موضوع پيشنهادى:

1- خوبان، زيبا زندگى كردند و زيبا و سعادتمند رفتند.

2- تأييد اعمال و رفتار توسط امام عصر(عج)،(راه ها، موانع و ..).

3- امام(ع) ياران پاك و مايه آبرو مى خواهد!


1- فرهنگ جامع سخنان امام حسين 7/ 502 و 503

ص: 112

حر بن يزيد رياحى

حر بن يزيد رياحى

بعد از اين كه امام حسين(ع) بر بالين حرّ نشست خاك ها را از صورت او پاك كرد و فرمود:

أنْتَ حُرٌّ كَما سَمَّتْكَ امُّكَ، حُرٌّ فِى الد نْيا و حُرُّ الآخِرَةِ.

تو آزادى آن چنان كه مادرت تو را حرّ ناميد، آزاد در دنيا و آزاد آخرت هستى.

بعد از اين كه پشيمان شد و به سوى خيمه هاى امام حسين(ع) آمد به حضرت عرض كرد:

ص: 113

وَ اللهِ ما ظَنَنْتُ أنَّ الْقَوْمَ يبلُغُون بِكَ مَا ارىَ وَ انَا تَائِبٌ إِلَى الله فهلْ تَرىَ لِى مِنْ تَوْبَةٍ؟

فَقالَ الحُسَينُ(ع): نَعَمْ، يَتُوبُ اللهُ عَلَيْكَ فَانْزِلْ.

و الله گمان نمى كردم كه اين قوم با تو چنين كنند، من به سوى خدا توبه مى كنم آيا توبه ام پذيرفته مى شود؟

امام فرمودند: بلى خداوند توبه ات را مى پذيرد، فرود آى. (1) موضوع پيشنهادى:

1- اميد به لطف خدا و عدم يأس از رحمت الهى.

2- پذيرش حرّ توسط امام حسين(ع) و عدم سرزنش او نسبت به خطاهاى قبل(دورى از سرزنش مؤمن و ..).

3- تدبّر و تفكر صحيح، انتخاب درست و به موقع و عدم توجه به سخن بدانديشان، سبب عاقبت بخيرى است.

السلام اى ركن دين، روح نماز بر درت آورده ام روى نياز

اى به بحر درد و ماتم نوح من اى شفاى سينه مجروح من

آمدم سوى تو معذور آمدم با دلى پر درد و رنجور آمدم


1- الملهوف/ 160

ص: 114

بى تو كى پيمانه اى پر مى شوم گرچه حرّم با تو من حر مى شوم

ز به عشق خويش مجنونم مكن از در اين خانه بيرونم مكن

لطف بر غمناكيم كن يا حسين خاكيم، افلاكيم كن يا حسين

ص: 115

بخش چهارم: كاظمين و سامرّا

اشاره

زيارت امام كاظم(ع)

زيارت امام هادى و امام عسكرى(ع)

سرداب و محل غيبت امام عصر(عج)

محمد بن علىّ الهادى(ع) معروف به

سيد محمد

ص: 116

ص: 117

زيارت امام كاظم (ع)

زيارت امام كاظم(ع)

سَأَلْتُ الرِّضَا(ع): عَنْ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِى الْحَسَنِ هَلْ هِىَ مِثْلُ زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ: نَعَمْ.

راوى گويد: از امام رضا(ع): پرسيدم آيا زيارت قبر پدرتان مثل زيارت قبر حسين(ع) است؟

فرمود: بلى. (1) ابو نجران قال: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَمَّنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَاصِداً قَالَ: لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِى الْحَسَنِ(ع) فَلَهُ الْجَنَّةُ.

ابونجران گويد: از امام جواد(ع) پرسيدم از ثواب كسى كه قصد زيارت رسول خدا(ص) كرده است.

فرمود: بهشت براى اوست و هر كس قبر امام كاظم(ع) را زيارت كند نيز بهشت براى اوست. (2) موضوع پيشنهادى:

1- خشم و آثار سوء آن(ضررهاى روحى


1- وسائل الشيعه 10/ 427
2- همان 10/ 429

ص: 118

و جسمى و ..).

2- راه هاى غلبه بر خشم.

3- با عمل، ديگران را به خوبى ها دعوت كنيد!

من در اين كنج قفس غوغاى محشر مى كنم پيروى از مادرم زهراى اطهر مى كنم

گرچه در قيد غل و زنجير مى باشم ولى استقامت در برِ دشمن چو حيدر مى كنم

ص: 119

گاه سندى مى زند سيلى به رويم ياد سيلى خوردن خاتون محشر مى كنم

گر ز پا و گردن رنجور من خون مى چكد ياد ميخ و سينه مجروح مادر مى كنم

***

اى مهر سپهر عشق و اميد جواد نور تو دهد جلوه به خورشيد جواد

جايى كه تويى كريم، مسكين نشود از درگه رحمت تو نوميد جواد

وفايى

ص: 120

سلمان فارسى (مدائن)

سلمان فارسى در شهر مدائن

منصور بن بُزرُج گويد: قُلْتُ لأَبِى عَبْدِاللَّهِ الصَّادِقِ(ع) مَا أَكْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْكَ سَيِّدِى ذِكْرَ سَلْمَانَ الْفَارِسِىِّ.

فَقَالَ(ع) لا تَقُلْ سَلْمَانَ الْفَارِسِىَّ وَ لَكِنْ قُلْ سَلْمَانَ الْمُحَمَّدِىَّ، أَ تَدْرِى مَا كَثْرَةُ ذِكْرِى لَهُ؟

قُلْتُ: لا

ص: 121

قَالَ: لِثَلاثِ خِلالٍ:

إِحْدَاهَا إِيثَارُهُ هَوَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) عَلَى هَوَى نَفْسِهِ

وَ الثَّانِيَةُ حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِيَارُهُ إِيَّاهُمْ عَلَى أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِ

وَ الثَّالِثَةُ حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ

إِنَّ سَلْمَانَ كَانَ عَبْداً صَالِحاً(حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ).

منصور بن بزرج گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: چه بسيار مى شنوم كه از سلمان فارسى ياد مى كنى!

حضرت فرمود: نگو سلمان فارسى، بلكه بگو: سلمان محمدى، آيا مى دانى چرا؟

عرض كردم: نه.

فرمود: به خاطر سه خصلت:

1- او خواسته اميرالمؤمنين(ع) را بر خواسته خود ترجيح داد.

2- فقرا را دوست داشت و آن ها را بر اهل ثروت و قدرت اختيار كرد.

3- علم و علما را دوست داشت.

سلمان عبد صالح و مسلمان پاكى بود و از مشركين نبود. (1) در فضيلت سلمان روايات زيادى رسيده است، از جمله:

1- پيامبر 6 و على(ع)، از علم مخزون الهى كه ديگران تحمل آن را نداشتند، به سلمان


1- سفينة البحار 2/ 701

ص: 122

مى آموختند.

2- اگر ابوذر مى دانست آنچه در قلب سلمان(از معارف الهى) است، هر آينه او را(به جرم ارتداد يا سحر) مى كشت.

3- او مردى است كه خاكش از خاك ما و روحش از روح ماست.

4- سلمان از من است هر كس به او جفا كند به من جفا كرده است و هر كس او را اذيت كند مرا اذيت كرده است ....

5- او اسم اعظم مى دانست و فرشتگان با او سخن مى گفتند ...

ص: 123

برادر سلمان

جوانى كوره آهنگرى را ديد و از ترس قيامت غش كرد، مردم گمان كردند او مرض صرع دارد، وى گفت: به ياد آيه شريفه(وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيد) (1) افتادم اين حالت به من دست داد. سلمان او را به برادرى انتخاب كرد، وقتى مرگ جوان نزديك شد، سلمان در كنار بسترش حاضر شد، به ملك الموت گفت: يا مَلَكَ الْمَوْتِ ارْفُقِ بِاخِى. اى فرشته با برادرم مدارا كن. او جواب داد يا ابا عبدالله(كنيه سلمان) إنّى بِكُلِّ مُؤمنٍ رَفِيقٌ. من با هر مؤمنى مدارا مى كنم. (2) موضوع پيشنهادى:

1- رسيدن به كمالات معنوى در مدّت كم.

2- عوامل تأثير گذار در رشد معنوى انسان(اراده قوى دوست و مشاور كامل و مطمئن و ...).

3- صبر و تحمل در راه رسيدن به هدف.

ياد تو مرا ذكر و عبادت شده است دلداده تو اهل سعادت شده است

با ياد تو اى هميشه جاويد، دلم كانون محبت و ارادت شده است

وفايى


1- و براى [وارد كردن ضربت بر سر] آنان گُرزهايى آهنين است.
2- سفينة البحار 2/ 704

ص: 124

زيارت امام هادى و امام عسكرى (ع )

زيارت امام هادى و امام عسكرى(ع)

قالَ الامَامُ الحَسَنُ الْعَسْكَرىُّ(ع): قَبْرِى بِسُرَّ مَنْ رَأَى أَمَانٌ لِأَهْلِ الْجَانِبَيْنِ

امام حسن عسكرى(ع) فرمود: قبرم در سامرّا امان است براى اهل هر دو جانب(شرق و غرب) (1)

زيارت از طرف ائمه(ع)


1- وسائل الشيعه 10/ 448

ص: 125

قُلْتُ لَهُ يَعْنِى أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْكَرِىَّ(ع) إِنِّى زُرْتُ أَبَاكَ وَ جَعَلْتُ ذَلِكَ لَكُمْ فَقَالَ لَكَ مِنَ اللَّهِ أَجْرٌ وَ ثَوَابٌ عَظِيمٌ وَ مِنَّا الْمَحْمَدَةُ.

داوود صرمى گويد: به امام هادى(ع) عرض كردم: من پدرت را زيارت كردم و ثوابش را براى شما قرار دادم. فرمود: براى تو به اين وسيله ثواب و اجر عظيم است و سپاسگزارى هم از جانب ما خواهد بود. (1) موضوع پيشنهادى:

1- بيان تاريخ امامان معصوم(ع) و فشار حاكمان بر شيعيان.

2- آماده سازى شيعيان براى عصر غيبت امام زمان(عج).

3- بيان سيره ائمه(ع) در ارجاع شيعيان به عالمان دين(رجوع به مجتهدين و آگاهان به حلال و حرام).

اى آنكه بود به سينه ها مأوايت جان و دل ما فدايى غم هايت

تا آنكه جبين به خاك كويت ساييم ما را به طلب به كوى سامرايت

***


1- همان 10/ 464

ص: 126

بيا اى غم، دلم را رهبرى كن ز شادى ها دل ما را برى كن

وجودم را به بحر غصه بنشان مرا غرق عزاى عسكرى كن

***

ص: 127

سرداب و محل غيبت امام عصر (عج)

سرداب و محل غيبت امام عصر(ع)

قال الصادق(ع): مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِى فُسْطَاطِهِ لا بَلْ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بَيْنَ يَدَىْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِالسَّيْف. (1)

امام صادق(ع) فرمود: هر كس در حال انتظار ظهور حضرت مهدى(عج) بميرد مثل كسى است كه در خيمه حضرت بوده باشد. نه، بلكه مثل كسى است كه در كنار پيامبر خدا(ص) در دفاع از دين شمشير زده باشد.

ابوغانم خادم، صاحب كتاب غيبت گويد: فرزند امام عسكرى متولد شد، اسم او را محمد گذاشت و روز سوم به اصحابش نشان داد و فرمود:

هذا إمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِى وَ خَلِيفَتِى عَلَيْكُمْ وَ هُوَ الْقَائِمُ الَّذِى تَمْتَدُّ إِلَيْهِ الْأَعْنَاقُ بِالِانْتِظَارِ فَإِذَا امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْماً خَرَجَ فَمَلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا.


1- منتخب الاثر/ 628

ص: 128

اين امام شما بعد از من و جانشين من بر شماست. او قيام كننده اى است كه مردم بسيار انتظار او را مى كشند وقتى زمين پر از جور و ظلم گرديد، قيام نموده، زمين را پر از عدل و داد مى كند. (1) موضوع پيشنهادى:

1- انتظار و آثار آن.

2- وظايف شيعيان در عصر غيبت امام عصر(عج)(منتظرين واقعى و ...).

3- امام زمان(عج) در روايات اهل سنّت.


1- منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر ص 411/ ينابيع الموده/ 460

ص: 129

اى گل تو بيا بار دگر رأفت كن با خسته دل هجر رخت صحبت كن

هر چند كه لايق نيم اما تو مرا يك شب به تماشاى رخت دعوت كن

***

اى كاش كه خواب وصل تعبير شود آوازه حسن تو جهان گير شود

بر بام رسيده آفتاب عمرم ترسم به خدا نيايى و دير شود

***

با زمزمه، بزم عشق را گرم كنيد با ناله، قلوب سخت را نرم كنيد

اينقدر چرا رويد دنبال گناه از روى امام عصر خود شرم كنيد

ص: 130

سيّد محمد (ع) محمد بن على الهادى (ع) معروف به سيد محمد.

امام عسكرى(ع) در عزاى برادرش سيد محمد(ع) گريبان چاك داد وقتى از علت آن سؤال شد فرمودند

قَدْ شَقَّ مُوسَى عَلَى أَخيهِ هَاروُنَ

موسى(ع) هم در عزاى برادرش هارون گريبان چاك داد.

ص: 131

سيد محمد(ع) در نزديك سامرا مدفون است و قبرش مشهور و مورد زيارت شيعيان و دوستان اهل بيت(ع) است، شيعيان حوائج خود را به آن حضرت عرضه مى كنند و مشهور است كه نذرها بر آورده مى شود. مرحوم نورى صاحب كتاب مستدرك الوسائل اعتقاد فراوانى به زيارت ايشان داشته اند.

از عظمت ايشان همين بس كه شيعيان گمان داشتند بعد از امام هادى(ع) سيد محمد(ع) امام شيعيان خواهد بود ولكن با مرگ ايشان در زمان حيات امام هادى(ع) امر بر مردم روشن گشت و به اشتباه خود پى بردند.

امام هادى(ع) بعد از رحلت سيد محمد(ع) به امام عسكرى(ع) فرمود:

يَا بُنَىَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ شُكْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِيكَ أَمْراً.

فرزندم! شكر خدا را بجاى آور كه امر و حقيقت بر مردم روشن شد.

موضوع پيشنهادى:

1- بيان فضيلت امامزادگان(حضرت عباس(ع)، حضرت سيد محمد(ع)، حضرت زينب(س) و فاطمه معصومه(س) و غيره ...).

2- با خيرات و باقيات صالحات مى توان براى هميشه زنده بود.

3- گاهى امام معصوم(ع) در عزاى شيعه اش غمگين مى شود(امام

ص: 132

عسكرى(ع) براى سيد محمد و امام زمان(عج) براى شيخ مفيد/ و ...)

ص: 133

بخش پنجم: پندها

ص: 134

پندها

اى كه دارى به زبان رنجه روان دگران در امان نيستى از زخم زبان دگران

تا كه از خون جگر قوت و غذايى دارى چشم پرهيز نگهدار ز نان دگران

گر تو را نيست توانايى يارى به كسى سعى كن تا نشوى دشمن جان دگران

آبرو گر كه نخواهى ز تو ريزد بر خاك تر مكن كام خود از آب روان دگران

عزت نفس به چنگ آر كه خوارى نكشى سبز بى وعده مشو بر سر خوان دگران

گر نخواهى سخن زشت بگويند تو را از چه گويى سخن زشت به شأن دگران

گر نخواهى كه برون راز تو از پرده فتد پس چرا فاش كنى راز نهان دگران

پند ثابت اگرت نيست قبول خاطر مكن از زخم زبان رنجه روان دگران

***

ص: 135

ص: 136

هر چه از دامن ما كبر و ريا مى ريزد باز رحمت ز خدا بر سر ما مى ريزد

مهربانى بنگر، جرم هزاران بخشد چون يكى اشك شب از خوف خدا مى ريزد

يك گنه كار پشيمان چون كند ناله شبى سيل رحمت به سر اهل دعا مى ريزد

با چنين دوست ندانم كه بشر پيش بشر بهر نان آبروى خويش چرا مى ريزد

خواجه در فكر زر اندوختن و غافل از آن كه فلك بر سر او خاك فنا مى ريزد

به جز از كاخ محبت كه نگردد ويران هر بناى دگرى زود ز پا مى ريزد

ص: 137

ثابت از كلك تو بر صفحه و دفتر هر دم بهر ارباب هنر شهد وفا مى ريزد

***

حاصل عمر ز خود بى خبران آه بود هر كه از خويشتن آگاه شد آگاه بود

نتوان در حرم قدس به پرواز رسيد پر سيمرغ در اين راه پر كاه بود

پيش چشمى كه به يكتايى آن سرو رسيد طوق هر فاخته اى هاى هو الله بود

اى كه كام دو جهان را ز خدا مى طلبى هر دو موقوف بيك آه سحرگاه بود

***

غافل از مور مشو گرچه سليمان باشى كه زهر ذره به درگاه خدا راه بود

ص: 138

از وصال رخ او بى ادبان محرومند گل اين باغ به دستى است كه كوتاه بود

مى رسد جاذبه عشق به فرياد مرا يوسف آن نيست كه پيوسته ته چاه بود

صائب از كشمكش رد و قبول آسودست هر كه را روى دل از خلق به الله بود

***

ص: 139

از رياضت دل اگر آينه پرواز شود چون صدف مخزن چندين گهر راز شود

نبود سيرت شايسته خود آرايان را كه برون ساز محال است درون ساز شود

مغتنم دان دلت از عشق اگر گشت دو نيم كاين درى نيست بروى همه كس باز شود

بر گشاد دل ما دست ندارد تدبير به دريدن مگر اين نامه ز هم باز شود

دل ما نيست تنگ ظرف شكايت صائب صبح محشر سر اين شيشه مگر باز شود

***

ص: 140

در كوى عشق درد و بلا كم نمى شود از باغ خلد برگ و نوا كم نمى شود

موج از شكست روى نمى تابد از محيط اخلاص ما به جور و جفا كم نمى شود

تيغ شهادت ست دل گرم را علاج اين تشنگى به آب بقا كم نمى شود

هر داغ حسرت تو كم از آفتاب نيست عمر شب فراق چرا كم نمى شود

نتوان ز طبع شعله برون كرد اشتها تا زنده است حرص گدا كم نمى شود

دندان ما ز خوردن نعمت تمام ريخت اندوه رزق از دل ما كم نمى شود

قاصد تسلّى دل عاشق نمى دهد شوق حرم به قبله نما كم نمى شود

صائب هزار مرتبه كرديم امتحان درد سخن به هيچ دوا كم نمى شود

***

ص: 141

ما را بس است سلسله جنبان اشاره اى كافى است بزم سوختگان را شراره اى

تا پاى بر فلك نگذارى ز قهر خاك مويت اگر چو شير شود شيرخواره اى

از هستى دو روزه به تنگند عارفان تو ساده لوح طالب عمرى دوباره اى

يكبار نقش پاى خود اى بى خبر ببين تا روشنت شود كه چه مست گذارده اى؟

شرطست ريختن عرق سعى موج را هر چند بحر عشق ندارد كناره اى

صائب ز آفتاب رخ يار ش-- رم كن از ره مرو به روشنى هر ستاره اى

***

ص: 142

ارزش انسان ز علم و معرفت پيدا شود بى هنر گر دعوى بيجا كند رسوا شود

هر كه بر مردان حق پيوست عنوانى گرفت قطره چون واصل به دريا مى شود دريا شود

اى كه بر ما مى كنى از جامه نو افتخار افتخار آدمى كى جامه ديبا شود

قيمت گوهر شود پيدا برِ گوهر شناس قدر ما در پاى ميزان عمل پيدا شود

آدمى هرگز نمى بيند ز سنگينى گزند از سبك مغزى بشر چون سنگ پيش پا شود

در مسير زندگى هرگز نمى افتد به چاه با چراغ دين و دانش گر بشر بينا شود

ص: 143

ما كه در راه طلب دم از حقيقت مى زنيم طعنه هاى مدعى كى سدّ راه ما شود

سر فرو مى آورد هر شاخه از بارآورى مى كند افتادگى انسان اگر دانا شود

چند روزى گر به كام مدعى گردد فلك غم مخور خسرو كه روزى هم به كام ما شود

***

ص: 144

هميشه قدرت و مكنت به جا نخواهد ماند مدام در كف زرگر طلا نخواهد ماند

غم زمانه مخور فكر توشه ره كن كه جاودان احدى جز خدا نخواهد ماند

به چند روزه سختى بساز و صابر باش بشر هميشه دچار بلا نخواهد ماند

الا كه صاحب سيم و زرى به احسان كوش كه غير بخشش وجود و سخا نخواهد ماند

فقير گوشه نشين با توانگرى خوش گفت جهان هميشه به كام شما نخواهد ماند

كنون كه چرخ به كام تو گشته، قدر بدان كه آب جوى به يك آسيا نخواهد ماند

ص: 145

هر آنچه مى نگرى در جهان شود فانى به غير خوبى اهل وفا نخواهد ماند

دل كسى مشكن اى قوى به پنجه ظلم كه اين شكستن دل بى صدا نخواهد ماند

به غير كار نكودر جهان مكن خسرو كه كار خير و نكو بى بها نخواهد ماند

***

ص: 146

يا مشو راضى رود خارى به پاى ديگرى يا دمى انديشه كن خود را به جاى ديگرى

تا به عمر خويشتن هرگز نبينى روى بد آنچه خواهى بهر خود خواه از براى ديگرى

تا توانى از دعاى خير مردم لب مبند تا كه حرز جان تو گردد دعاى ديگرى

گر زمن پرسى كدامين ره بود راه صواب گويمت رو چشم مى پوش از خطاى ديگرى

***

ص: 147

هر كه بر آئينه بنمايد جمال خويش را جز لقاى خود نمى بيند لقاى ديگرى

هر كه تب كرد از برايت از براى او بمير ورنه بى حاصل مكن خود را فداى ديگرى

امتيازى بايدش از خلق در سير و سلوك آنكه خود را مى شمارد رهنماى ديگرى

***

ص: 148

عشق در راه طلب راهبر مردان ست وقت مستى و طرب بال و پر مردان ست

سفر آن نيست كه از مصر به بغداد روى رفتن از جان سوى جانان سفر مردان ست

ظفر آن نيست كه در معركه غالب گردى از سر خويش گذشتن ظفر مردان ست

هنر آن نيست كه در كسب فضايل كوشى به پر عشق پريدن هنر مردان ست

همه دل هاست فسرده همه جان ها تيره گرم و افروخته آه سحر مردان ست

چشمه كوثر و سر سبزى بستان بهشت خبرى از اثر چشم تر مردان ست

ص: 149

گهر اشك ندامت به قيامت ريزد هر كه در فكر شكست گهر مردان ست

فيض اگر آب حيات از گهر نظم چكاند هم از آن روست كه او خاك درِ مردان ست

***

ص: 150

هر كس كه در او تربيت و فضل و ادب نيست در نزد خرد ارزش و مقدار ندارد

بر خلق خدا نخوت و كبر اين همه مفروش كبر است متاعى كه خريدار ندارد

دانى كه خدا با كه بود لطف نهانيش آن كس كه كند بخشش و اظهار ندارد

با مردم بيگانه مگو راز دل خويش بيگانه دل راز نگه دار ندارد

دين است حصار تو و از دزد ميانديش آن خانه رود دزد كه ديوار ندارد

طوطى به رسا رشك اگر برد عجب نيست طوطى كه چنين طبع شكر بار ندارد

***

ص: 151

خاطر افسرده اى را شاد كردن همت است ملك ويران گشته را آباد كردن همت است

خانه گل ساختن نبود هنر از بهر سود خانه دل از كرم بنياد كردن همت است

صيد مرغان حرم كردن ندارد افتخار طائرى را از قفس آزاد كردن همت است

خُرده بر استاد بگرفتن ز شاگردان خطاست با ارادت خدمت استاد كردن همت است

نان بريدن شيوه مردان بالا طبع نيست كار بهر نوع خود ايجاد كردن همت است

ص: 152

اى دل بگشا در ره دانش نظر خويش تا نشكنى از سنگ حوادث گهر خويش

انسانى و زيب سر تو تاج كرامت بگشا به خود از راه تحقق نظر خويش

هر خار كه در ره گذر خلق گذارى هشدار كه بينى همه در ره گذر خويش

دنيا چه بود مزرعه آخرت امروز كن كشت كه فردا برى از كشته بر خويش

آن دست كه دادى به پدر منتظرش باش گيرى به همان دست ز دست پسر خويش

خواهى كه ز تو پند پذيرد پسر تو اى دوست عمل ساز ز پند پدر خويش

دل سوختن خلق به هر كيش هنر نيست در خدمت مخلوق عيان كن هنر خويش

ص: 153

پرهيز كن از خواب سحرگاه كه هرگز سودى نبرد مرد ز خواب سحر خويش

ثابت بنما سعى كه در كشمكش دهر شايد به نكويى بگذارى اثرِ خويش

***

اى دل به جهان در طلب راه يقين باش تا جان به بدن هست ترا پيرو دين باش

كن شمع ره خويش خرد را و پس آنگه با شادى و آسايش ايام، قرين باش

امروز در انديشه فرداست خردمند اى مرد خردمند تو هم آتيه بين باش

خواهى كه به پيرى نشوى خوار و زمين گير امروز جوان در غم فرداى پسين باش

تعظيم مكن در بردونان ز پى نان خم دال صفت در بر خلاق مبين باش

بيهوده مريز آبروى خويش برِ خلق رو غوطه ور اندر عرق بحر جبين باش

خواهى كه خيانت نشود بر تو ز مخلوق زنهار خود از بهر امانات امين باش

گر شعر تو ثابت همه اندرز بود ليك در محفل اهل سخن از مستمعين باش

***

ص: 154

باخسته دلان است خدا لطف نهانيش شرط است كه گاهى به دل خسته بخوانيش

ايدل دم عيسى به كف آور كه مسيحا تأثير نفس شد سبب عرش مكانيش

روشندل حكمت شود البته چو لقمان هر كس كه به طاعت گذرد عمر و جوانيش

نورش همه جا گير شود احمد و گيرم بوجهل شود منكر آئين جهانيش

اى دوست گواه ست به تفسير خذالعفو لطفى كه على داشته با دشمن جانيش

ص: 155

بگذر زدورويى و دو رنگى كه شب و روز خورشيد تفاوت نكند نور فشانيش

شايد كه كند برگ سليمانى ما ساز مورى كه ز رحمت بنوايى برسانيش

تا كى گل بى خار نخواهى شد و تا چند زنبور صفت نوش تو آميخته با نيش

بر عدل بنه پايه كه از كاخ مدائن نه قدر بنا مانده و نه قدرت با نيش

آدم نشده چشم تو در خواب بهشت است شيطان ره آدم زده با چرب زبانيش

درس طلب از ماه بياموز كه عمرى ست سرگرم تكاپو شده با قد كمانيش

تا لطمه چو ساحل نخورى درس تحرك از موج خروشنده فراگير و روانيش

از گوهر ايمان رسد آن روز كه چون قاف هر چند كه جويند نيابند نشانيش

***

زير بار ظلم ضحاكان شدن دون همتى است پيروى از كاوه حداد كردن همت است

ص: 156

بر فراز كاخ كسرى اين سخن بنوشته اند سلطنت با رسم عدل و داد كردن همت است

حاكم معزول را ياد از رفيقان فخر نيست روز قدرت از رفيقان ياد كردن همت است

***

نپردازى اگر از غير جانان خانه دل را كجا از هم جدا بتوان نمودن حق و باطل را

نمى گردى خدا بين لحظه اى تا خويشتن بينى بيا بردار از بين خدا و خويش حائل را

به باغ آرزو جز زخم خارش گل نمى چينى به وقت بذر كشتن فكر بايد كرد حاصل را

بسى دريا دلان دلداده بر طوفان تقديرش به خاطر اندر آن دريا نياوردند ساحل را

كسى كه وادى تسليم مى پويد ندارد فرق زساقى گر بگيرد شهد يا زهر هلاهل را

مذاق حق طلبها آشنا با تلخى صبر است كه صابر مى كند آسان براى خويش مشكل را

به زنجير هوس تا كى مقيد گشته اى اى دوست به خود آى و خدا را بگسل از پا اين سلاسل را

تو را ثابت به نيكى مى دهد اندرز و صد افسوس كه خود از ديگران هم بيشتر گم كرده منزل را

***

ص: 157

اين كه خاك ميهنش بالين است اختر چرخ ادب پروين است

صاحب آينه گفتار امروز سائل فاتحه و ياسين است

دوستان به، كه ز وى ياد كنند دل بى دوست دلى غمگين است

خاك در ديده بسى جانفرساست سنگ بر سينه بسى سنگين است

بيند اين بستر و عبرت گيرد هر كه را چشم حقيقت بين است

هر كه باشى و زهر جا برسى آخرين منزل هستى اين است

ص: 158

آدمى هر چه توانگر باشد چون بدين نقطه رسد مسكين است

اندر آنجا كه قضا حمله كند جان تسليم و ادب تمكين است

زادن و كشتن و پنهان كردن دهر را رسم و ره ديرين است

خرم آن كس كه در اين محنت گاه خاطرى را سبب تسكين است

پروين اعتصامى

ص: 159

هر كه تا حدى به كار خود موفق بوده است خويش را عاقل ترين مردم گمان فرموده است

غره بر خويش است و مى پندارد از زور غرور آنچه كرده واقعاً عين زرنگى بوده است

ليك در پيرى چو نيكو بنگرد پى مى برد كانچه در يك عمر كرده سر بسر بيهوده است

آنكه خود را عقل كل مى خواند اندر زندگى چون سر آمد عمر مى بيند چه احمق بوده است

***

دنيا مطلب تا همه دينت باشد دنيا طلبى نه آن نه اينت باشد

در روى زمين زيرزمين وار بزى تا زير زمين روى زمينت باشد

ص: 160

***

نردبان اين جهان ما و منى است عاقبت اين نردبان افتادنى است

لاجرم هركس كه بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شكست

***

افسوس كه آنچه برده ام باختنى است بشناخته ها تمام نشناختنى است

برداشته ام هر آنچه بايد بگذاشت بگذاشته ام هر آنچه برداشتنى است

بپوش از چشم بد بين روى زيبا منظر خود را بهر بد گوهرى نتوان نمودن گوهر خود را

به هر كس در سخن مگشا لب جان پرور خود را سخن گوهر بود بشناس قدر گوهر خود را

ص: 161

***

هشدار كه جز تو رهزنى نيست تو را جز نفس پليد دشمنى نيست تو را

اين دم كه در آنى به غنيمت ميدار بگذشت و دگر آمدنى نيست تو را

***

ايمن ز ملال ساعتى خواهم و نيست از علم و عمل بضاعتى خواهم و نيست

بى فتنه روزگار و بى زحمت خلق روزى دو مجال طاعتى خواهم و نيست

***

ز فردا و ز دى كس را نشان نيست كه آن رفت از ميان و آن در ميان نيست

يك امروز است ما را نقد ايام بر آن هم اعتمادى نيست تا شام

***

سخندان پرورده پير كهن بيانديشد آنگه بگويد سخن

مزن بى تأمل به گفتار دم نكو گوى اگر دير گويى چه غم

ص: 162

***

دلا غافل ز سبحانى چه حاصل اسير نفس شيطانى چه حاصل

بود قدر تو افزون از ملائك تو قدر خود نمى دانى چه حاصل

***

بزرگش نخوانند اهل خرد كه نام بزرگان به زشتى برد

***

تكيه بر تقوى و دانش در طريقت كافرى است راه رو گر صد هنر دارد توكل بايدش

***

در كش و قوس حوادث حكمارا مثلى است در جهان هر عملى موجب عكس العملى است

***

ص: 163

تير از كمان چون رفت نيايد به شست باز پس واجب است در همه كارى تأملى

فردوسى

***

ص: 164

فهرست منابع

1- الامام على بن ابيطالب، رحمانى همدانى، احمد، مكتبة الصدوق تهران چاپ اول 1366 ه- ش

2- الاحتجاج، الطبرسى ابى منصور احمدبن على ابن ابيطالب(از علماى قرن 6) نشر المرتضى، مشهد مقدس، 1403 ه- ق.

3- سفينة البحار و مدينة الحكم و الآثار، قمى شيخ عباس، مؤسسه به نشر(آستان قدس

ص: 165

رضوى) مشهد مقدس چاپ اول 1420 ه- ق

4- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد معتزلى، دارالجبل، بيروت چاپ اول 1407 ه- ق

5- فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، گروه حديث دانشكده باقرالعلوم(ع)، ترجمه على مؤيدى، نشر معروف، چاپ سوم 1385 ه- ش

6- كافى، اصول كافى، كلينى، انتشارات قائم، مترجم، چاپ دوم 1421 ه- ق.

7- مجموعة الاخبار، جلالى شاهرودى، كتابفروشى جعفرى، مشهد مقدس 1394 ه- ق.

8- مصائب آل محمد(ص)، محمدى اشتهاردى، محمد، موسسة دارالكتاب(جزايرى)، چاپ اوّل، 1417 ه- ق.

9- منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر، صافى لطف الله، موسسة سيده معصومه، چاپ دوم 1421 ه- ق.

10- الملهوف،(اللهوف) على قتلى الطفوف، سيدبن طاووس، على بن موسى(م 664 ه- ق)، دارالاسرة للطباعة و النشر، چاپ اسوه، اوّل 1414 ه- ق

11- وسائل الشيعة، شيخ حرّ عاملى، محمدبن

ص: 166

حسن، دارإحياء التراث العربى، بيروت، چاپ ششم 1412 ه- ق.

12- كتاب هاى مدح و مراثى اهل بيت(ع):

ديوان جودى اى اشك ها بريزيد و زمزمه هاى قلب من از حبيب چايچيان(حسان) گلواژه 2 گردآورى از محمد مطّهر گلبن وفا از سيدهاشم وفايى و گلزار ثابت از مرحوم استادى(ثابت) و ديگر ....

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109